فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش یازدهم)
دانلود فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش یازدهم)
#تالشی #زبان_تالشی #اکسپلور #آموزش_تالشی#یادگیری_تالشی #رمضان_نیکنهاد
برای پشتیبانی و آموزش بیشتر فالو نمایید#تالشی_ماسوله_رودخان#شاهنامه_تالشی#تالشی_فومن#تالشی_ماکلوان#تالش#آستارا#هشتپر#ماسال#شاندرمن
#الفبای_تالشی_کادوس#تالشان#تالش#
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش دهم)
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش نهم)
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش هشتم)
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش هفتم)
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش ششم)
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش پنجم)
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش چهارم)
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش سوم)
دانلود فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش دوم)
کتاب ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی (ترجمهی رمضان نیکنهاد) اثریست که داستان مشهور زندهیاد صمد بهرنگی به زبان تالشی گویش موسلهروخون فومن برگردان شده است.
با توجه به اینکه مترجم کتاب را جمله به جمله با الفبای تالشی کادوس که برای هر واج تالشی یک نویسه دارد، ترجمه نموده، به باورمان این اثر برای همه کسانی که دوستدار فرهنگ و ادب و زبانهای ایرانی و مادری به ویژه زبان تالشی هستند، مفید است، امیدوارم این کتاب برای همه پدران و مادران و آموزگارانی که عشق به آموختن زبان تالشی و غنای ادبیات کودکان تالش دارند، اثرگذار باشد
این کتاب علاوه بر آنکه در انتشارات ترجمان نگار به صورت کتاب کاغذی، همچنین در اپلیکشن طاقچه به صورت کتاب الکترونیکی در دسترس همگان قرار دارد.
برای دسترسی آسانتر، این کتاب به صورت نمایش عکس، در ده ۱۰ بخش و هر بخش به صورت ده ۱۰عکس تقدیم شما دوستان شده است.
بیشک پشتیبانی و اشتراکگذاری شما ضمن پاسداری از زبان تالشی موجب دلگرمی ما و ادامه راه و اشتراکگذاری بخشهای دیگر خواهد شد 🌹
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش دوم)
دانلود فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش دوم)
کتاب ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی (ترجمهی رمضان نیکنهاد) اثری است که داستان مشهور زندهیاد صمد بهرنگی به زبان تالشی گویش موسلهروخون فومن برگردان شده است.
با توجه به اینکه مترجم کتاب را جمله به جمله با الفبای تالشی کادوس که برای هر واج تالشی یک نویسه دارد، ترجمه نموده، به باورمان این اثر برای همه کسانی که دوستدار فرهنگ و ادب و زبانهای ایرانی و مادری به ویژه زبان تالشی هستند، مفید است، امیدوارم این کتاب برای همه پدران و مادران و آموزگارانی که عشق به آموختن زبان تالشی و غنای ادبیات کودکان تالش دارند، اثرگذار باشد
این کتاب علاوه بر آنکه در انتشارات ترجمان نگار به صورت کتاب کاغذی، همچنین در اپلیکشن طاقچه به صورت کتاب الکترونیکی در دسترس همگان قرار دارد.
برای دسترسی آسانتر، این کتاب به صورت نمایش عکس، در ده ۱۰ بخش و هر بخش به صورت ده ۱۰عکس تقدیم شما دوستان شده است.
بیشک پشتیبانی و اشتراکگذاری شما ضمن پاسداری از زبان تالشی موجب دلگرمی ما و ادامه راه و اشتراکگذاری بخشهای دیگر خواهد شد 🌹
فایل گفتاری دیداری ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش اول)
دانلود فایل صوتی ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی(بخش اول)
کتاب ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی (ترجمهی رمضان نیکنهاد) اثری است که داستان مشهور زندهیاد صمد بهرنگی به زبان تالشی گویش موسلهروخون فومن برگردان شده است.
با توجه به اینکه مترجم کتاب را جمله به جمله با الفبای تالشی کادوس که برای هر واج تالشی یک نویسه دارد، ترجمه نموده، به باورمان این اثر برای همه کسانی که دوستدار فرهنگ و ادب و زبانهای ایرانی و مادری به ویژه زبان تالشی هستند، مفید است، امیدوارم این کتاب برای همه پدران و مادران و آموزگارانی که عشق به آموختن زبان تالشی و غنای ادبیات کودکان تالش دارند، اثرگذار باشد
این کتاب علاوه بر آنکه در انتشارات ترجمان نگار به صورت کتاب کاغذی، همچنین در اپلیکشن طاقچه به صورت کتاب الکترونیکی در دسترس همگان قرار دارد.
برای دسترسی آسانتر، این کتاب به صورت نمایش عکس، در ده ۱۰ بخش و هر بخش به صورت ده ۱۰عکس تقدیم شما دوستان شده است.
بیشک پشتیبانی و اشتراکگذاری شما ضمن پاسداری از زبان تالشی موجب دلگرمی ما و ادامه راه و اشتراکگذاری بخشهای دیگر خواهد شد 🌹
انتشار کتاب ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی
کتاب ماهی سیاه کوچولو به زبان تالشی به کوشش رمضان نیکنهاد، برگردان یکی از بزرگترین شاهکار ادبیات کودکان ایران، اثر زنده یاد صمد بهرنگی است که با هدف پویایی زبان تالشی و یادگیری آسان خواندن و نوشتن دقیق متون تالشی از نثر فارسی به نثر ساده و روان تالشی بدون بهکارگیری از واژگان بیگانه و جایگزینی با واژگان ناب و سره تالشی تهیه شده است.
این کتاب66 صفحهای و قطع وزیری با الفبای تالشی کادوس و گویش جنوبی(موسله روخون فومن) به نگارش درآمده و در اردیبهشت سال 1404 توسط انتشارات ترجمان نگار به چاپ رسیده است. نگارنده با ترجمه تالشی جمله به جمله متن فارسی در مقابل هم و داخل جدول تلاش نموده است، کودکان و نوجوانان تالش و هم چنین نوآموزان و همه کسانی که در پی یادگیری و آسان زبان تالشی به ویژه با الفبای تالشی کادوس هستند به راحتی گام به گام مهارتهای خود را برای یادگیری اصولی و دقیق خواندن و نوشتن زبان تالشی افزایش دهند.
در بخش آغازین کتاب، مترجم با قدردانی از همه فرهیختگان تالش که در تدوین اثر بزرگوارانه همکاری نمودهاند، از دکتر فرزاد بختیاری مرکیه و سرکار خانم بانو آزاد شولمی سپاس ویژه داشته است.
مترجم که خود را شاگرد کوچکی از مکتب ادب تالشی میداند، امیدوار است، این هدیه و اثر کوچک در کنار خدمات بسیار ارزشمند فرهیختگان تالشی گامی مثبت برای پویایی و دوام زبان تالشی باشد. این کتاب به عنوان یک پیشنیاز برای خواندن آسان شاهنامه تالشی به همه دوستداران ادب تالشی توصیه میشود
انتشار شاهنامهی فردوسی به زبان تالشی ( جلد سوم)
کتاب ۳جلدی «شاهنامهی فردوسی به زبان تالشی» به کوشش رمضان نیکنهاد، برگردان یک دوره کامل از داستانها و پند و اندرزهای شاهنامه است که با هدف پویایی زبان تالشی و بازآفرینی شاهنامه فردوسی از نظم فارسی به نثر ساده و روان تالشی بدون بهکارگیری از واژگان بیگانه و جایگزینی با واژگان ناب و سره تالشی در زمانی بیش از پانزده سال دوران فراغت از سی سال آموزگاری تهیه شده است.
یکی از ویژگیهای برجسته شاهنامه تالشی این است که برای هریک از آوای تالشی یک حرف یا نویسه دارد، این مجموعه کتاب که مزین به مقدمه دکتر فرزاد بختیاری است با بیش از هزار و سیصد صفحه متن تالشی در قطع وزیری در فروردین ۱۴۰۴ توسط انتشارات ترجمان نگار چاپ شده و تقدیم همه دوستداران ادب تالشی شده است. این کتابها علاوه بر نسخه چاپی کاغذی، دارای نسخه الکترونیکی است که در اپلیکشن طاقچه و... در دسترس همگان قرار میگیرد.
در بخش آغازین کتابها، مترجم، با قدردانی از همه فرهیختگان تالش که در تدوین اثر بزرگوارانه همکاری نمودهاند، از چند بزرگوار، دکتر فرزاد بختیاری، دکتر آرمین فریدی، شادروان دکتر علی عبدلی و استاد علی ماسالی و سرکار خانم بانو آزاد شولمی سپاس ویژه داشته است.
مترجم که خود را شاگرد کوچکی از مکتب ادب تالشی میداند، امیدوار است، این هدیه و اثر کوچک در کنار خدمات بسیار ارزشمند فرهیختگان تالشی گامی مثبت برای پویایی و دوام زبان تالشی باشد.
انتشار شاهنامهی فردوسی به زبان تالشی (جلد دوم)
کتاب ۳جلدی «شاهنامهی فردوسی به زبان تالشی» به کوشش رمضان نیکنهاد، برگردان یک دوره کامل از داستانها و پند و اندرزهای شاهنامه است که با هدف پویایی زبان تالشی و بازآفرینی شاهنامه فردوسی از نظم فارسی به نثر ساده و روان تالشی بدون بهکارگیری از واژگان بیگانه و جایگزینی با واژگان ناب و سره تالشی در زمانی بیش از پانزده سال دوران فراغت از سی سال آموزگاری تهیه شده است.
یکی از ویژگیهای برجسته شاهنامه تالشی این است که برای هریک از آوای تالشی یک حرف یا نویسه دارد، این مجموعه کتاب که مزین به مقدمه دکتر فرزاد بختیاری است با بیش از هزار و سیصد صفحه متن تالشی در قطع وزیری در فروردین ۱۴۰۴ توسط انتشارات ترجمان نگار چاپ شده و تقدیم همه دوستداران ادب تالشی شده است. این کتابها علاوه بر نسخه چاپی کاغذی، دارای نسخه الکترونیکی است که در اپلیکشن طاقچه و... در دسترس همگان قرار میگیرد.
در بخش آغازین کتابها، مترجم، با قدردانی از همه فرهیختگان تالش که در تدوین اثر بزرگوارانه همکاری نمودهاند، از چند بزرگوار، دکتر فرزاد بختیاری، دکتر آرمین فریدی، شادروان دکتر علی عبدلی و استاد علی ماسالی و سرکار خانم بانو آزاد شولمی سپاس ویژه داشته است.
مترجم که خود را شاگرد کوچکی از مکتب ادب تالشی میداند، امیدوار است، این هدیه و اثر کوچک در کنار خدمات بسیار ارزشمند فرهیختگان تالشی گامی مثبت برای پویایی و دوام زبان تالشی باشد.
انتشار شاهنامهی فردوسی به زبان تالشی(جلد اول)
کتاب ۳جلدی «شاهنامهی فردوسی به زبان تالشی» به کوشش رمضان نیکنهاد، برگردان یک دوره کامل از داستانها و پند و اندرزهای شاهنامه است که با هدف پویایی زبان تالشی و بازآفرینی شاهنامه فردوسی از نظم فارسی به نثر ساده و روان تالشی بدون بهکارگیری از واژگان بیگانه و جایگزینی با واژگان ناب و سره تالشی در زمانی بیش از پانزده سال دوران فراغت از سی سال آموزگاری تهیه شده است.
یکی از ویژگیهای برجسته شاهنامه تالشی این است که برای هریک از آوای تالشی یک حرف یا نویسه دارد، این مجموعه کتاب که مزین به مقدمه دکتر فرزاد بختیاری است با بیش از هزار و سیصد صفحه متن تالشی در قطع وزیری در فروردین ۱۴۰۴ توسط انتشارات ترجمان نگار چاپ شده و تقدیم همه دوستداران ادب تالشی شده است. این کتابها علاوه بر نسخه چاپی کاغذی، دارای نسخه الکترونیکی است که در اپلیکشن طاقچه و... در دسترس همگان قرار میگیرد.
در بخش آغازین کتابها، مترجم، با قدردانی از همه فرهیختگان تالش که در تدوین اثر بزرگوارانه همکاری نمودهاند، از چند بزرگوار، دکتر فرزاد بختیاری، دکتر آرمین فریدی، شادروان دکتر علی عبدلی و استاد علی ماسالی و سرکار خانم بانو آزاد شولمی سپاس ویژه داشته است.
مترجم که خود را شاگرد کوچکی از مکتب ادب تالشی میداند، امیدوار است، این هدیه و اثر کوچک در کنار خدمات بسیار ارزشمند فرهیختگان تالشی گامی مثبت برای پویایی و دوام زبان تالشی باشد.
انتشار مجموعه کتاب سه جلدی شاهنامه فردوسی به زبان تالشی
انتشار مجموعه کتاب سه جلدی شاهنامهی فردوسی به زبان تالشی، بزرگترین اثر و کتاب تالشی به شکل نثر روان و ساده و سره تالشی با بیش از هزار و سیصد صفحه متن تالشی در قطع وزیری و نگارش با الفبای تالشی کادوس و بیش از نیم ملیون واژه سره تالشی بدون واژگان بیگانه و حروف دخیل
داستان لدو به زبان تالشی
داستان لدو به زبان تالشی(۱):
لێدو داستان (۱) موسلهروخونی تالݖشون زݖبون و کادوسه خهتی نه شݖمه خݖتمهت ئادوئهمه🌺
ئه غهدیمنه سالون، چهمه خاسه تالݖشئارا کو دݖ گݖله بݖرا مهندینا کݖ چهۏون نوم لێدو ئو مهمودا.
ئهۏێن ئݖشتهن خوئهر نه کݖ چې نوم زیبهرا، گیرېه دا به گیلون مالداری ئو گیېهبونی کهرین.
ئه ۏهختون ۏیشتهری تالݖشێن مالداری کهرین، سالی شیش ما، باهار و تاۏاسون مالون نه گیرېه مونین و شیش ما نی مینکو ئو گیلونی کو مونین.
لێدو ئو مهمود غهېرهزی مالداری، پهلهۏونی کو نی خهېلی نومئاۏازه دارین و نومشون بهرېهندا.
چهۏون خالی زیبهر نی خهېلی پیلله دیل و زیرهنگا. زیبهر هݖنته چاکه لهله ژهنی ېو خونی کݖ ئادهمون و مال و موله رو تازه کهری.
مالون ئادهت کهردا زیبهری لهله سهس و دهخونئاخونی نه سݖبون جهنگهل بݖشین و شهۏهسهر سݖرا باېن.
ئهۏێن ئیکافله بݖز و گوسهند و گامال و ئهسب و مادون دارین.
ئی تاۏاسونه روزی کݖ ههمه گیرېه مهندینا، لێدو ئو مهمود دݖبݖدی نه خݖراکی خونه باسکهمه رݖباری را شینه، زیبهر تاکلیه ۏونه کو مهندا.
هه داۏره تالݖشه کو بهندی ئه دیمی کا ئی کافله دهرامی دݖزدێن ېهندی ئالهکهېنا، شهۏهندهروز مهردومی که ئو سݖرا ۏیترهکین و چهۏون مال و موله ئو دار و نێداری پێتارین.
لێدو ئو مهمود ههلا رݖبار ئارهسه نینا کݖ ناخهۏهری ئی کافله دهرامی ئهسبه سݖۏاره دݖزدێن، لێدومون ۏونهسݖرا ۏیترهکینه.
ئیدامه دارݖ...
از: رمضان نیکنهاد
منبع: کادوس ماسولهرودخان
http://kados2.blogfa.com
برخی از شیوهنامه خط تالشی کادوس:
به جای فتحه/a/ ه
به جای کسره/e/ ێ
به جای واو/v/ ۏ
به جای شوا /ə/ ݖ
به جای یه/y/ ې
برای حروف (ت / ط) تنها از حرف (ت) استفاده میشود.
برای حروف (ث / س / ص) تنها از حرف (س) استفاده میشود.
برای حروف (ذ / ز / ظ / ض) تنها از حرف (ز) استفاده میشود.
برای حروف(ق/غ) تنها از حرف (غ) استفاده میشود.
برای حروف(ح/هــ) تنها از حرف (هــ) استفاده میشود.
داستان خروس و پادشاه به زبان تالشی و با خط تالشی کادوس : (5)
سوک و پادݖشا نهغل: (5)
پادݖشا فݖرمونی نه سوکی بهردݖشونه، ئهسب و مادونون ئاغݖری دیله دهکهردݖشونه ئو بهریشون سݖرا کو دار ژهنده ئو پێشت کݖلیل کهرده دا سوک مهشا دهۏهشتێ. ها کو سوکی، خݖرسی فݖرمون دوئه: ئݖسه دێ ئݖشتݖ نوبه ېه دا بݖشی، تهمونی ئهسب و مادونون بݖکݖشی.
خݖرسی نی تهمونی ئهسبون کݖشته، ئه شهۏی ههنی جانهبهرئون هݖنته ههرده، ههرده، نهچ ئابینه، سوک ئهۏون نه ۏاې: ههنی دا لوکی چال بهههرهن. جانهبهرێن دێ کݖرا ۏیېهرهههری خونه پێزێرین، هݖنته هیزهشون کهردا ئو وݖر بهېنا ئو مهرده لاشهې شی خاۏ ئاشینه.
سوک شه، چهۏون دهس و پا دهبهستݖشه. ۏهختی روز ئابه، نیگهۏونێن ئومینه، ۏیندݖشونه: تهمونی ئهسبێن مهردهېنه. سوکی ئهۏون نه ۏاته: باېهن دا ئم جانهبهرئونی کݖ شݖمه رهمه ئو ئیلخی کݖشته ئو مݖ ئهۏون گێته ئو چهۏون دهس و پا دهبهستهمه، شݖمه نݖشون بݖدهم، ئهۏون نی داز و فݖتݖره لݖسی نه ئه جانهبهرون جان دهلهکینه ئو خݖرس و ههشرات و شالی کݖشتݖشونه.
پادݖشا زوئه، ژێنهبهریېه جهشن و سۊر و پݖلاههری ېو ۏهشتهنه سݖرا کݖ ئاگزارییه ئو ئاپهرچنیېه، سوکی پادݖشا ۏهر بهردݖشونه بهما سوک شیفهۏازی نه ههنی ئݖشتهن ئݖم بیئیتݖرومی خونه ناخوش ئهفال نݖشون دهې ېو چیرات کهردهشا، سوک خاې، پادݖشا را ناز بݖکهری ېو ئی جوری نݖشون بݖدهې کݖ چݖ پیلله پهلهۏونی ېه.
پادݖشا، سوکی ئهروسی را نێدوئێ خونه ۏیېهر ئهې دیلجاېی دوشه، ۏاتݖشه: بی ئݖم بی ئیتݖرومه کاری کݖ تݖ نه کهردهمونه، دیل مهگێری بهدهزپادݖشا چێ فݖتراته کار، ههشیېائون کݖشته خونه، خهېلی ئهې ئیتݖروم نوشه ئو ئهې ئافهرین ۏاتݖشه. پادݖشا فݖرمون دوئه: ئاغا سوک بی چیم به دیم چهمه داۏلهت سݖرا کا بݖمونݖ دا سهته کارون را ئهې کو کݖمهک ۏیگێرهم. سوک خݖشخال ئابه بهما ههنی ئݖشتهن کهللـه کو ئی نهخشهې دۊمله گهردی کݖ پادݖشا سهر بهلاېی بوئری دا ئݖشتهن بݖشی، چێ جݖگا ههمهې را پیللهتهری بݖکهری.
برگردان فارسی :
به فرمان شاه خروس را در جایگاه اسبها و مادیانها انداختند و در را از پشت بستند تا خروس نتواند فرار کند. در آنجا خروس به خرس فرمان داد حالا دیگر نوبت توست تا بروی همه اسبها را بکشی .
خرس هم همه اسبها را کشت، آن شب حیوانات آنقدر از گوشت اسبها خوردند و خوردند که شکمشان داشت می ترکید خروس به آنها میگفت باز هم بخورید. با پرخوری زیاد به خواب عمیقی بیهوشی فرو رفتند.
خروس هم دست و پای همه حیوانات را بست . صبح که نگهبانان رسیدند، دیدند همه اسبها کشته شدند .خروس به آنها گفت بیایید تا قاتل های همه این کشتارها را دستگیر کردهام، آنها هم با داس و چوب به حیوانات که دست وپایشان بسته بود وهنوز در خواب بودند، رفتند وخرس وگرگ وروباه را کشتند .
عروسی دیگر تمام شده بود خروس را نزد پادشاه بردند. اما خروس با حیله از دست شاه برای اینکه به او بی احترامی کرده بودند و به عروسی راه نداده بودند ناراحت نشان داد خروس وانمود میکرد که چه پهلوان بزرگی است.
پادشاه به خروس دلداری داد و به پاس آنهمه شجاعت و دستگیری حیوانات از خروس پذیرایی نمود. فرمان داد که خروس در آن کاخ بماند و در کارها مشاور و یاور شاه باشد .خروس با خوشحالی پذیرفت اما مچنان در سر نقشه داشت که طوری برسر شاه بلا آورد و خود بر تخت جای او شیند .
از : رمضان نیک نهاد
داستان خروس و پادشاه به زبان تالشی و با خط تالشی کادوس: (4)
سوک و پادݖشا نهغل: (4)
سهباېنهروزی، ۏهختی ئهروسی ئاگزاریېه، نیگه ۏونێن شینه دا کهرگون سݖرا بهرکهرݖن و ئهۏون دونه بݖدهن. ۏیندݖشونه، غهېرهزی سیېا سوک، تهمونی کهرگ و سوکێن ئارهنجهنیېهېنه، کهرگون مهردێ را ماتی ئهۏون بهرده، سوکی دهپهرسݖشونه ېا کو چݖ تݖفاخی دهلهکه؟
سوکی ۏاته: ئه بیئیترومی کݖ شݖمه مݖن نه کهرده، کهرگون غݖرسه گێته ئو ئݖشتهنشون کݖشته.
ۏهختی پادݖشا کهرگون مهردێ خهۏهری مهسه، پادݖشا ۏاته: ئݖم خهۏهری ۏݖلا مهئاکهرهن، چهمه ئاۏرو ۏیشتهر شو. سوکی بݖبهرهن گوسهندون ئاغݖری کو بهرېهنهن.
ۏهختی سوکیشون گوسهندون ئاغݖری دیله بهرده، سوکی، ههشراتی نه ۏاته: سݖرا بهرا، بݖش، تهمونی گوسهندون مݖله پێسݖند. ههشرات نی خݖداخازته ههته کهردݖشه. ئه شهۏی نی جانهبهرون را خݖشی خݖشی نه دهۏېهرده، هݖنته ههردݖشونه کݖ هیزه کهردݖشونه.
روزی سݖپیدی کݖ گینه، نیگهۏونێن ۏهختی گوسندون بهرکهردێ را ئومینه، ۏیندݖشونه، بݖرامێې! گوسهندێن گݖرد مݖلهپێسی ېو دهرهنجهن ئارهنجهن و مݖردال ئابهېنه. سوکی دهپهرسݖشونه: مهکروفه سوک ېا چݖ تݖفاخی دهلهکه؟
سوکی ۏاته: زیره شهۏی را ئی گݖله ههشرات ېا ۏیترهکه، ۏهختی مݖن فهمه، چݖمݖن تهرس بومهخݖلی نه دهۏهشته.
ئݖم خهۏهر ۏهختی پادݖشا گوش رهسه، ۏاتݖشه: چݖ نهگبهته سوکی ېه، ههرجݖگائی شو، ها ۏهېرونه ئابو، ئه روز دا ئݖم سهت کݖ سوک ېا ئومه، ئهمه گیرݖفتار ئابهېمونه. ئهې بݖبهرهن، ئهسبه ئیلخی ئاغݖری مینی کو سهر ئادیېهن بݖدا مادونێن، ئهې پا بݖخان و بݖمݖرݖ دا ئهمه چێ دهس ئاسوده ئابهم. ئیدامه دارݖ...
برگردان فارسی :
روز بعد که عروسی تمام شد وقتی نگهبانان رفتند تا به مرغ و خروسها غذا و دانه بدهند. دیدند، بجز خروس سیاه، همه مرغها لت و پار شدهاند، از آن همه کشتار مرغها تعجب کردند. از خروس پرسیدند، چه اتفاقی اینجا افتاده است.
خروس به آنها گفت: آن بیاحترامی که شما به من کردید، آنها خشمگین شدند و از ناراحتی خودکشی کردند .
وقتی خبر به پادشاه رسید، پادشاه گفت: این خبر را پخش نکنید، آبروی ما بیشتر می رود. خروس را در آغل گوسفندان بیندازید.
وقتی خروس را به آغل گوسفندان انداختند. به گرگ فرمان داد برود، تمام گوسفندان را بکشد او هم از خدا می خواست و چنین کرد. آن شب هم به حیوانات خیلی خوش گذشت و بسیار خوردند.
وقتی صبح شد، نگهبانان برای بیرون کردن گوسفندان به آغل رفتند، دیدند، وای! تمام گوسفندان سربریده یا کشته شده اند.از خروس پرسیدند، خروس بد ذات، اینجا چه اتفاقی افتاده است؟
خروس گفت، دیشب گرگی به گله زد، تا من فهمیدم، ترسید و از دریچه پشت بام فرار کرد .
خبر به گوش شاه رسید، گفت از وقتی که این خروس آمده، تمام گرفتاری را با خود آورده است .او را درآغل گله اسبها بیندازید تا مادیانها لگد مالش نمایند و بمیرد تا ما از دستش آسوده شویم. ادامه دارد...
از : رمضان نیک نهاد
داستان خروس و پادشاه به زبان تالشی : (3)
سوک و پادݖشا نهغل: (3)
ۏهختی ئهۏێن ئهروسیېه سݖرا نێزیک ئومینه ئو پادݖشا که سݖرا بهلهته بهره ۏهر ئارهسینه، سوکی نیگهۏونون نه ۏاته: ئهز گیرېهسݖرا پادݖشاېمه. پادݖشا مݖن سهلا ژهنده.
ئهېشون، پادݖشا ۏهر بهرده، پادݖشا ئݖشتهن نݖکهرون و فݖرمونبهرون نه ۏاته: ئݖچݖرا ئه سوکی ېا ۏوئهردهرونه؟ پادݖشا فݖرمونبهرون ۏاته: سوک ۏا، ئهز نی گیرېه کو ئی ۏݖلهتی پادݖشاېمه. پادݖشا ۏهختی ۏینده، سوک توره لوئه کهرݖ و ههپرائی ۏا، ۏاتݖشه: خاب، ههلا ئهې بݖبهرهن، کهرگهلونی کو دهکهرهن بݖدا ئݖشتهرا کهرگ و سوکون نه خݖش بوبو، بهدهز ۏهختی ئهروسی تهمون ئابه ئو چهمه میمونێن شینه ئو جهشن ئاگزاریېه، سوکی چݖمݖن ۏهر بوئهرهن بݖدا بݖۏینݖم، ئݖچݖ ۏا.
ۏهختی سوکیشون بهرده، کهرگهلونی کو دهکهرده. سوک هݖنته کݖ کهرگهلون ئارهسه، ئی ۏهری کو پادݖشا نݖکهرئون دهس خهېلی غݖرسهش گێتا، ئی ۏهری کو دیېهر کهرگ و سوکون را ئیفاده گێتهشا، نݖشون نێدهې کݖ ئهې نه بیچݖنگ و مݖشتی ئو بیئیتݖرومی کهردهشونه.
ئی گݖله ئه سوکێن کݖ سیېا سوکی ئازونی ېو ئهې نه ههمۏݖلهتی ئێستا، ههمه گݖلهې نه ۏاتݖشه: ئه سوک چهمه ههمۏݖلهتی ېه کݖ تور ئابه، چێ سهرنݖۏیسی لوئه دا دیېهرون مهسه، ئهېشون رݖشخهند و دهس و پهر ئاگێته، سوکی غݖرسه گێته، شالی نه ۏاتݖشه: شال سݖرا بهرا، تݖ فݖرمون دهم، بݖش، تهمونی ئݖم کهرگ و سوکون مݖله پێسݖند. شال نی کݖ خݖدا را خاې، شه، ههمه گݖلهې سݖره پێسݖندݖشه.
ئه شهۏی جانهبهرێنی کݖ سوکی نه ههمراېنا، خهېلی خݖشݖشون ئومه ئو دا لوکی چالشون ههرده. بهما سوکی ههنی چیرات کهردا، سݖبهدهمی ېا کݖ سوکی جانهبهرون نه ۏاته: باېهن، چݖمݖن پهری بݖنی دهخݖسهن دا شݖمه نه ۏاته نیمه، سݖرا مهبهراېهن.
برگردان فارسی :
وقتی آنها نزدیک محل عروسی آمدند و به دروازه خانه شاه رسیدند، خروس به نگهبانان گفت: من پادشاه کوهستان هستم ، شاه من را دعوت کرده است.
او را نزد شاه بردند. شاه به زیر دستانش گفت، چرا او را آوردید. گفتند او میگوید من هم پادشاه هستم. پادشاه گفت: باشد پس اورا ببرید به لانه مرغ و خروس ها تا او هم خوش باشد بعد از عروسی که سه شب وروز است اورا پیش من آورید، ببینم چه می گوید .
وقتی خروس را به لانه مرغ و خروسها بردند. از یک طرف از دست شاه عصبانی بود و از طرفی نمی خواست نشان دهد که به او بی احترامی شده است.
یک خروس که هم محلی او بود او را شناخت، به همه گفت که او دیوانه است. وقتی همه از سرنوشت خروس باخبر شدند، همه به او خندیدند، خروس کچل عصبانی شد به روباه گفت. به تو فرمان می دهم همه مرغ وخروسها را گردن بزنی. روباه هم از خدا خواسته همه راکشت .
آن شب به حیوانات خیلی خوش گذشت و تا گلو خوردند. اما خروس هم چنان عصبانی بود . نزدیکی های صبح به حیوانات فرمان داد بیایید درزیر پر من پنهان مانید و تا به شما نگفتم بیرون نیایید .
از : رمضان نیک نهاد
در خط آوانگار تالشی :
به جای فتحه/a/ ـه ه
به جای کسره/e/ ێـ ێ
به جای واو/v/ ۏ
به جای شوا /ə/ ݖ
به جای یه/y/ ېـ ې
برخی از شیوه نامه الفبای تالشی کادوس:
برای حروف (ت / ط) تنها از حرف (ت) استفاده میشود.
برای حروف (ث / س / ص) تنها از حرف (س) استفاده میشود.
برای حروف (ذ / ز / ظ / ض) تنها از حرف (ز) استفاده میشود.
برای حروف(ق/غ) تنها از حرف (غ) استفاده میشود.
برای حروف(ح/هــ) تنها از حرف (هــ) استفاده میشود.
برای حروف(ع/ء) در ابتدا و وسط واژه تنها از حرف (ئـ) استفاده میشود.
داستان خروس و پادشاه به زبان تالشی : (2)
سوک و پادݖشا نهغل: (2)
دانلود فایل صوتی داستان خروس و پادشاه به زبان تالشی : (2)
ئیسهر گݖله جانهبهرێن، سیېا سوکی لوئه را گهرم نێدهلهکین و چێ لوئه ئهندیفه نێکهرین بهما چێ تهرسپێنه لوئه را کݖ ۏاې: ئهگه شݖمه چݖمݖن لوئه گوش مهئاکهرهن، پیلله پادݖشا شݖمه کݖشݖ ئو زݖندهسݖزا کهرݖ ئو شݖمه ئݖم ژیېه کو بهرکهرݖ، ههې را خهېلی سوکی کا تهرسین و ئهې ئیتݖروم نهېن.
سوکی ۏاته: ئهز ئݖم دارون سهری کا شݖمه پێشتݖمون مهندیمه، شݖمه را بیناېی کهرݖم دا شݖمه چاکه کار بݖکهره ئو چاکه زݖندݖگی بݖدارهن. شݖمه نی بی خهېلی مݖ پیل ئاکهرهن و مݖرا خاشئالیسی بݖکهرهن و مݖن پیللهتهر و پادݖشا بݖزونهن. چݖمݖن پادݖشاېی خونه شݖمه خݖراکی کو ههر روز بی ئی پێکهر ئݖشکهمه خݖراک مݖرا بوئهرهن دا ئهز بهههرݖم و سیر ئابوم و شݖمه را پیللهتهری بݖکهرݖم. شݖمه هیچی نێزونهن و نێفهمهن، تهنخا ئهزیمه کݖ ههمه چی زونݖم و فهمݖم. ئهز بی شݖمه را بݖۏام، چݖ بݖکهره ئو چݖ مهکهره.
ههمهې جانهبهرون، کهمکهم توره سوکی، شاسوک دهخونده. سوک کݖرا کێف کهری، دێ دیلݖش ناې، داری لهچی کو رۊکه تێهلی جیر ۏیراې ېا ههنی ئݖشتهن ئاۏادی ئاگهردی بݖشی.
ئی روزی خهۏهر ئومه کݖ پادݖشا زوئه کݖرا ژێن بهرݖ، پادݖشا خازته، ئی پیلله سۊر و چهربه پݖلاې خهلکی بݖده، جهشن بیگێرݖن کݖ ههمهې پیلله پیللهئێن ئه جهشنه سݖرا بان. پادݖشا فرمون دوئه: پیلله جهشنه سݖراې رێچ ئاکهرݖن. ۏهختی ئݖم خهۏهرشون سوکی راسݖنده، سوکی ۏاته: ئهز ههمه چی زونݖم، مݖن نیشون سهلا ژهنده. ههمه گݖله جهنگهلی ههشیېا، چێم به را ئو چێم به گولهېنا دا ئه جهشنه روز باې.
ئه ژییه ههشیېائون، سوکی نه ۏاته: ئاغا سوک، تݖ را به خݖدا، ئهمه نی ئیجازه بݖده، بݖدا تݖ نه ئهروسی باېهم. سوکی ۏاته: نێ، نێ، ها تهنخا پیلله پیللهئون جݖگا ېه، بهدهز ۏاتݖشه: ئݖسه کݖ خهېلی دیلݖرون خا، مݖ نه باېن، شݖمه دیله کو ههرههشیېائی کو ئی گݖله ئهگه مݖ نه ئهروسی با، ۏهسه، ئهز ئهروسیېه خݖراکی ئه ئی نهفهری ئادهم دا شݖمه را بوئهرݖ. ئݖنته به کݖ ئهروسیېه روزی ئی گݖله خݖرس، ئی گݖله ههشرات و ئی گݖله شال ئهې نه ئیجݖگانێ شینه.
سوکی ئهۏون نه ۏاته: باېهن، چݖمݖن پهری بݖنی کا جیخݖسهن دا ۏهختی شݖمه دهخونده نیمه، سݖرا مهبهراېهن و ئاشکار مهبهن. ئهۏون نی ۏاته: خاب، چهمه چێمون سهر، ههر فݖرمونی بݖدهې، ئݖشتݖ لوئه گوش ئاکهرهم.
برگردان فارسی :
برخی از حیوانات زیر بار حرفش نرفتند اما بسیاری از ترس وتهدید او که می گفت اگر حرفم را گوش نکنید، پادشاه همه شما را می کشد و از این زیستگاه شما را بیرون میکند، مجبور شدند با او کنار آیند و به او احترام بگذارند .
خروس به همه گفت که من این بالا هستم و هوای شما را دارم تا رفتار خوب داشته باشید و زندگی خوبی داشته باشید اما شما هم باید خیلی به من احترام گذارید و از بهترین غدایتان سهمی به من بدهید .شما هیچی نمی دانید و نمی فهمید تنها من هستم که همه چی را میۀفهمم و باید به شما بگویم چه کاری بکنید و چه کاری نکنید.
همه حیوانات به تدریج خروس دیوانه را شاه خروس خواندند . خروس هم از وضع پیش آمده خیلی راضی بود دیگر دلش نمی خواست از درختان پایین آید یا به آبادی رود .
روزی خبر رسید که پسر پادشاه عروسی دارد و همه بزرگان در آن عروسی برزگ دعوتند تا بخورند و شاد باشند .خبر را که به خروس رساندند خروس گفت بله می دانم ،من هم دعوتم . همه منتظر آن روز بودند .
همه حیوانات از خروس خواستند که اجازه دهد آنها هم بیایند .خروس نپذیرفت اما گفت از هرکدام شما یکی بیاید، کافی است تا برای دیگران غذای عروسی را بیاورد. اینگونه شد که روز عروسی یک خرس یک گرگ و یک روباه با او همراه شدند .
خروس به حیوانات گفت، بیایید، در زیر پرهای من پنهان شوید تا به شما نگفتم، بیرون نیایید . ادامه دارد....
از : رمضان نیک نهاد
در خط واتنویس تالشی :
به جای فتحه/a/ ـه ه
به جای کسره/e/ ێـ ێ
به جای واو/v/ ۏ
به جای شوا /ə/ ݖ
به جای یه/y/ ېـ ې
برخی از شیوه نامه الفبای تالشی کادوس:
برای حروف (ت / ط) تنها از حرف (ت) استفاده میشود.
برای حروف (ث / س / ص) تنها از حرف (س) استفاده میشود.
برای حروف (ذ / ز / ظ / ض) تنها از حرف (ز) استفاده میشود.
برای حروف(ق/غ) تنها از حرف (غ) استفاده میشود.
برای حروف(ح/هــ) تنها از حرف (هــ) استفاده میشود.
برای حروف(ع/ء) در ابتدا و وسط واژه تنها از حرف (ئـ) استفاده میشود.
داستان خروس و پادشاه به زبان تالشی (1)
افسانه خروس و پادشاه به زبان تالشی : (1)
دانلود فایل صوتی داستان خروس و پادشاه (1)
سوک و پادݖشا نهغل: (1)
ئه ۏهختون کݖ رۊکیما، ئهلانه شی نیېا کݖ رۊکه خݖردێن، شهۏهندهروز، ههزار جوره ئیمکان، ۏهختگݖزهرانی ېو مݖزاکهری را بݖدارݖن. خاسی ئهۏهختون ۏیرݖمه کݖ چهمه نازهېنه مهمه خݖدا بیېامݖرز ههلا زݖنده ئێستا. چهمه مهمه/ فاتݖمه بیبی، ۏیېهر ئهزون و میرهۏون و نوجهبا ئو باخݖدا ژێنهکی ئێستا. ئه ههرگݖز ئیله مورجانه ئازار نێراسݖنی. ماکلان و موسلهروخونی تالݖشئارا کو ئݖشتهن چاکه کݖردݖکارون را نوم و ئابازه بهرېهندهشا. ئهمه هݖنته ئهې خݖش داریمون کݖ چهمه نهفهسی رݖشته مونی.
خهېف ههزارون خهېف کݖ زۊ چهمه دهسی کو شه، ههر ۏهخت مهمه چهمه که ئاې، خݖشخالی پێۏهشیمون، چێ کارێن ههمیشه دیلاچیکینا، ههرگݖز کار و بهده لوئهې نێکهری ېو ههمهې را دیلخݖشی ېو سݖلامهتی ناجه داری، ئهمه را نهغل ۏاې، هݖنته ئهمه را ئݖم نهغلون ۏاې، چݖمونی ئݖشتهن ها مهندا ئو چێمی نه ۏیندهشا، مهمه سوک و پادݖشا نهغلی ئݖنته ۏاته:
ئه کهنه سالیېارون، ئیله ئاۏادی جهنگهله پهره دومهنی کو ژێن و شۊئی که ئو ۏونه دارین، غهېری بݖجار و چهن سهر گامال، ئی کافله سوک و کهرگ و کیجه دارین، ئی گݖله چێ سوکێن، کݖ چێ رهنگ، سیېا گیزگیزی مونی ېو ۏیېهر پادݖراز و بهدسولوکی ېو ئݖشتهنسهره کار کهری ېو خهېلی نی ئݖشتهن ههېکهلی غݖره نازی، نێشاتݖشه، دیېهر کهرگ و سوکون نه سۊلوکهت کهردێ.
ههې را ئی شهۏی سوکی ۏاته: دێ کݖرا ئݖم بیسهر و بیپا ئو مهزونه کهرگون نه لون نێشوم. سیېا سوکی پهر ئاگێته، شه، داری تݖکله کو نݖشته. ئه شهۏی داری لهچی کو مهنده، زݖلماته شهۏی را کݖرا زهله کهری، تهرسی خونه، ههرسهت زاهار زاهار کهری و پیلله سݖفاله لوئه کهری ېو ۏاې: ئهې نهفهس دارێن، چیم به دیم، ئهز شݖمه ۏالی ېو پادشاېمه. داری سهری کو ههمهې فݖرمون دهې، کهرگ و سوکون لونی کا ۏاته: بݖرامێې! بݖرامێې! سیېا سوک تور ئابه.
سالی روز و مائێن، هݖنته ېهندی پهسا دهۏېهرده. سیېا سوک دێ تاکیله ئو دارهخݖس با. ئی چهن ۏهختی کݖ به، سوک ئݖشتهرا نی خیېال کهری ېو باۏهرݖش کهردا کݖ پادݖشا ېه. ۏهختی کهرگ و سوکون چێ پیللهتهری را کهللـه نێنوئه ئو ئهېشون پادݖشا نێزونسه. سوک ئه مهله کو ئاپهره، شه، شه ... دا ئی ئهۏیجه گیرېه سݖراې کو ئارهسه.
جهنگهلی کا ۏهختی خݖرسون و ههشراتون و شالون و دیېهر ههشیېائون، چێم ئهې کو پێلهکه، ئهې نه ۏاتݖشونه: پیسه سوک، سیېا سوک تݖ ېا چݖ کهری؟ سوکی ۏاته: مݖن نه مهۏاېهن، پیسه سوک، سیېا سوک، بݖۏاېهن، ئاغا سوک، شا سوک. ئهز شݖمه پادݖشاېمه، ئاخا، پیلله پادݖشا، مݖن ۏهنده دا یا کو شݖمه را پادݖشاېی بݖکهرݖم. ئیدامه دارݖ..
برگردان فارسی :
آن وقتها که کوچک بودم، مانند الان نبود که بچه ها شبانه روز با هزار جوره امکانات وقت گدرانی و بازی نمایند، به خوبی یادم هست، ان زمانی که مادر بزرگ عزیز و خدا بیامرزم هنوز زنده بود، مادر بزرگ ما، بی بی فاطمه، زن خیلی مهربان و دانا و نجیب و خدادوست بود، آزار او هرگز حتی به یک مورچه نمی رسید، کارهای نیک او در نزد اهالی تالش ماکلوان و ماسوله رودخان بسیار نامآوازه و شهرت داشت. ما آنقدر او را دوست داشتیم گویی مانند رشته نفس ماست.
افسوس که زود او را از دست دادیم، هر وقت که مادر بزرگ به خانه ما میآمد از خوشحالی پرواز میکردیم، کارهای او همیشه به دل ما مینشست، هرگز کار بد یا حرف بد نمیزد، برای همه دلخوشی و سلامتی آرزو میکرد. او برای ما نقل و داستان میگفت طوری نقل میگفت که خیال میکردیم خودش در زمان وقوع داستان آنجا بوده و همه چیز را با چشم خود دیده است. مادر بزرگ داستان خروس و پادشاه را اینگونه برای ما گفت:
درزمانهای قدیم دریک آبادی ، یک کشاورز بود که مرغ وخروس فراوان داشت، یکی از خروس ها که سیاه و خودخواه هم بود ، نمی تواند در کنار بقیه مرغ و خروسها زندگی کند و جایگاه برتری کسب نماید. برای همین یک شب تصمیم می گیرد که دیگر به لانه نرود. خروس به بالای درختی می رود .شب را آنجا می ماند درآن سیاهی شب برای آنکه ترسش بریزد .تمام سروصدا میکرد .میگفت من ازاین بعد پادشاه شماهستم .به همه فرمان میداد، مرغ وخروسها گفتند: وای.. وای او دیوانه شده است .
روزها و ماههای سال پشت سر هم می گذشت کم کم دیگرخروس خودش هم باورش شده بود که ازهمه بالاتراست .وقتی مرغ وخروسهای دیگر زیر بار پادشاهی او نرفتند . خروس از آنجا رفت ،از درختی به درختی دیگر پرید. رفت رفت تا به یک جنگل رسید.
در جنگل همه جانوران خرس ها ، گرگها و روباهها را خروس را دیدند گفتند : خروس سیاه تو اینجا چکار می کنی ؟ خروس می گفت به من نگویید خروس سیاه بگویید، آقا خروس، شاه خروس، زیرا من از طرف پادشاه آبادی آمدم تا پادشاه شما دراین جنگل باشم . ادامه دارد...
از : رمضان نیک نهاد
در خط تالشی کادوس :
به جای فتحه/a/ ـه ه
به جای کسره/e/ ێـ ێ
به جای واو/v/ ۏ
به جای شوا /ə/ ݖ
به جای یه/y/ ېـ ې
برخی از شیوهنامه واتنویس تالشی:
برای حروف (ت / ط) تنها از حرف (ت) استفاده میشود.
برای حروف (ث / س / ص) تنها از حرف (س) استفاده میشود.
برای حروف (ذ / ز / ظ / ض) تنها از حرف (ز) استفاده میشود.
برای حروف(ق/غ) تنها از حرف (غ) استفاده میشود.
برای حروف(ح/هــ) تنها از حرف (هــ) استفاده میشود.
برای حروف(ع/ء) در ابتدا و وسط واژه تنها از حرف (ئـ) استفاده میشود.
داستان عشقی زن وشوهر پیر به زبان تالشی
داستان عشقی زن وشوهر پیر
ئی گݖله ژێن و شۊ چیل و پینج سالا، ېهندی نه زݖندݖگی کهرین، ههمه چی نی خاس خاسێ نه ېهندی نه راسه سهمشون کهردا، هیچ لوئهې ېهندیرا جیگا نێدهېن، تهنخا ئی چی پهس مهندا، ئی گݖله ئیسپیېه جهبه چهۏون که رݖفاتی سهری نوئا، کݖ پیره ژێنهکی ئݖشتهن شۊئهر نه ۏاتا، ههرگݖز ئهې ئاکهردێ مهکهرݖ ئو مهدهپهرسݖ کݖ چێ دیله چݖ دهریېه.
ئی سالی پیره ژێنهک ۏیېهر ناخوشئهفال ئابه، چهۏون ئاۏادی دوکتݖرون ۏاته، ئه دێ رێچ نێئابو، پیلله مهرهسی ئهې گێته. پیره ژێنهکی ئݖشتهن شۊئهر نه ۏاته : مێردهک جان، ئهلان دێ ئه جهبه بوئهر کݖ چێ دیله تݖ نݖشون بݖدهم چه؟ بهلکهم مهردیمه.
پیره مێردهکی جهبه ۏوئهرده و ژێنهکی جهبه کݖلیلی ئاکهرده. پیره مێردهکی ۏینده، دݖ گله ۏهته گێشه ئو ئی گݖله دهفتهرچه چێ دیله دهریېه. پیره مێردهکی ئݖشتهن ژُێنی دهپهرسه، ئݖم چه؟
پیره ژێنهکی ۏاته، ئه ۏهختون کݖ خاېم، ئݖشتݖ ژێن بݖبیم، چݖمݖن دێدێ مݖ نه ۏاته : ژێن و شۊ زهېرون و خݖشبهختی ئݖم ئێسته کݖ هیچ ۏهخت ېهندی نه دهۏا مهکهرهن، ئی گݖله ئهگه غݖرسه گێته، ئهې گݖله دیېهر چاکه کاری نه ئݖشتهن غݖرسه فو بهرکهرݖ. کیله جان، ههر ۏهختی ئݖشتݖ شۊئهر دهس دیلناخݖش ئابیره، ئی گݖله گێشه بێوهج و ئݖشتݖ غݖرسه ههده فݖر ئاده.
پیره مێردهکی زور کهرده، ئݖشتهن خشخالییه ئهسݖرکی ناری بیگێرݖ، ئݖشتهن دیلی کو ۏاتݖشه: خݖدا را شݖکر، تهنخا دݖ گله گێشه جهبه کو دری ېه، په دݖ دهفا دیلناخݖش ئابهېره، هݖمی را خهېلی خݖشخالی نه ئݖشتهن ژێنهکی نه ۏاتݖشه: ئهز ههمیشه تݖ خهېلی خݖش داشتهمه، مݖن هیچ ۏیر نیېه، ئه دݖ دهفا نی کهې به، مݖن بݖبهخش. بهدهز دهپهرسݖشه، په ئݖم دهفتهرچه داستان چه؟
پیره ژێنهکی ۏاته، تݖرا بݖمێرݖم، ئݖم پول ئه گێشهئون شݖن ئێسته کݖ ۏهتهمه ئو فݖروتهمه، بانکی کو نوئهمه .ئهلان سد مݖلېون تݖمهن ئارهسه، ئه ئهۏهلنه سالون، ههلا ئی سال چهمه ژێن وشۊئی کو دهۏېهردا کݖ ۏیندݖمه، خهېلی گێشه ۏهتهمه، ئهۏون را مݖشتهری گێتݖمه ئو فݖروتݖمه، چێ پولی بانکی کو نومه. دیېهر سالون نی ههده کهردهمه، ئݖم رازی نی تݖرا نێۏاتݖمه.
مێردهک بݖرهمݖ دهلهکه، سهباېی سوکه خونی ۏهخت ئیشته، شه، دهفهرس ئاپهرس کهردݖشه، دیېهر کیشۏهرون کو ژێنهکی مهرهس دهۏادهرمون دارݖ ېا نێ؟ ۏاتݖشونه، ئالمونی کو ئی گݖله ئیرونیېه دوکتݖر مهنده کݖ چێ دهسی بهرا ئݖم مهرهسی دهرمون بݖکهرݖ، پیره مێردهکی هه ما دیله کو ئݖشتهن ژێنهکی ئالمون بهرده ئو ئه دوکتݖری ژێنهکی دهرمون کهرده، چێ به دۊمله مێردهکی خهېلی ئݖشتهن ژێنی غهم ههرده، ژێنهک ۏاې کا جݖۏون ئابا. ئهلان شیش ساله کݖ خهېر و خݖشی نه زݖندݖگی کهرݖن، ۏیشتهری سالی ېهندی نه گهردݖش شون، بهما دێ ژێنهکی نێشاته، گێشه ۏهتێ.
از : رمضان نیک نهاد
در خط آوانگار تالشی :
به جای فتحه/a/ ـه ه
به جای کسره/e/ ێـ ێ
به جای واو/v/ ۏ
به جای شوا /ə/ ݖ
به جای یه/y/ ېـ ې
داستان تالشی شاله ترسه محمد(2)
شاله تهرسه مامهدی ۏاته، ههنی بی چݖمݖن ئهختیېات و ݖختݖریزی بݖکهرݖم، ئیله داره بݖرنه ئݖشتهن خݖتهنگا جݖگا کو لێفی بݖنی کو نوشه، ئݖشتهن شه، رݖفاتی کو خݖته. نیمه شهۏی کݖ به، غولێن ئومینه، لݖکلا جان دهلهکینه، هݖندهشون ئهې پهکوفته کݖ چهۏون جان، زوره شهخ و ئهرهخی نه خیس ئابه.
سݖبی زۊ مامهد سݖراپیش ئومه، ئݖشتهن جانی دهمهنده خارݖندێ. غولون دهپهرسه: چݖرا ئݖشتهن خارݖنی؟ ۏاتݖشه: زیره شهۏ چهن گݖله ئݖسبݖجی مݖنشون گهشته، ههې را چݖمݖن جان خارݖش کهرݖ. غولون ۏاته: ههده چی ئهمه، ئهی ژهنده ههلا ۏا کݖ ئݖسبݖجون مݖن ههرده.
شاله تهرسه مامهدی ۏاته: ئݖسه چهمه شهرت و پهېمونی سهر بݖشهم. غولون دهپهرسه: چهمه پهېمون چݖ ېا؟ مامهدی ۏاته: ئهز بی شݖمه بهههرݖم.غولێن بݖرهمݖ دهلهکینه، ۏاتشونه: تݖ ئهمه مهههر، ئهمه ههر چݖ گهنج و تیلا دارهم تݖ ئادیېهم.
شاله تهرسه مامهدی نی غهبول کهرده. غولون ههری ئی کیسه تیلا ئو ئارده مامهدی ۏهریشون نوئه. مامهدی ۏاته: بارهکهشون دهخونه، بݖدا ئݖم باری مݖرا دا که ۏهر بوئهرݖن. پیلله غولی ئه دݖ گله رۊکه غولون تهشهر دوئه کݖ بݖشهن، باری ئهی را بݖبهره، شاله تهرسه مامهد نار دهلهکه، ئهوێن نی چݖ دۊمله شینه دا که نێزیک ئارهسینه.
شاله تهرسه مامهد ئݖشتهن ژێنهکون تهرس زۊته که شه، ئارومی نه ئهۏون را جهرېانی ۏاتشه: بهدهزینی ئهۏون ېادݖش دوئه کݖ ئهز شوم، غولون که دیله ۏوئهرݖم، شݖمه بݖشهن، ژه کیسان تێې ئاکهرهن، ژه جیگا کݖلهشی نه پور ئاکهره، ئهز شݖمه را زاهار کهرݖم، کیسان تێی ئاکهردݖرونه؟ شݖمه بݖۏایهن: نێ، ئهلان بهرهم، بهدهز کیسان، ئیله ئهنگیشته نه بیگێره، بݖبهره، تێې ئاکهره.
ژێنهکون ئݖشتهن شۊئهر پیللهدیلی کو خهېلی خݖش ئومه، ههر سهت چهمه چێمون سر، چهمه چێمون سر ۏاېن .
شاله تهرسه مامهد ئومه، غولون رودهکهر و دیمادیم مهنده، ۏاتݖشه: ئهز خاېم کݖ شݖمه ۏهیل ئاکهریم، بهما ۏینݖم، چݖمݖن ژێنهکێن ۏان: خوب نیېه، بی بارهکهشون چاې بݖدیېهم بݖدا چاې ئارهسݖ.
شاله تهرسه مامهدی، غولون فینجونی کو فیلفیل دهکهرده، ئݖشتهن فینجونی کو شهکهر دهکهرده. مامهدی ئهلبهلی ئݖشتهن چاې پێدوشݖشه. غولون کݖ چاې ههرده، فیلفیلی غولون دهن و زݖبونی سوته، خهېلی ئاخ و ئوخ کهردݖشونه، غولێن، ئݖشتهن دیلی کو مامهدی ئهفسوسی ههری.
شاله تهرسه مامهدی ئݖشتهن ژێنهکون سهر زاهار کهرده، ۏاتݖشه: کیسان تێې ئاکهردݖرونه ېا نێ؟ ژێنهکێن ۏان کݖ نێ هݖسه تێې ئاکهرهم، بهدهز کیسانشون کݖلهش دهکهرده، ئیدهسی، کیسان سهریشون گێته، تݖند تݖندێ نه غولون ۏهری بهرشینه، که پێشتی کو ویکهرده، تێیه کیسه نی غولون ئادوشونه.
غولون ئݖشتهن نه ۏاته: ئهمه ئه سهنگینه کیسان کݖرندݖمونه، مهردیمونه دا ېا ۏوئهردݖمونه. په، ئݖنته کݖ ئاشکاره، مامهدی ژێنهکێن نی ۏیېهر پهللـهۏونینه، بهسکهم هݖسه بݖخان، ئهمه بهههرݖن. ههې را زۊ ئیشتینه، دهۏهشتینه.
دیۏێن ههلا ۏیېهر دور ئابه نینا کݖ را مینی کو شالیشون ۏینده. شالی ئهۏون دهفهرسه: چݖرا دهۏهزه؟ شالی ۏهختی جهریانی غولون دهنی کو مهسه، ۏاتݖشه: شاله تهرسه مامهدی ئݖشتهرا خهفت کهرده کݖ ئݖم بهلا شݖمه سهرݖش ۏوئهرده، ئه ۏهختی مݖن ۏینݖ، میزدهمیز بو. بێره، ېهندی نه بݖشهم، بݖۏینهم، چݖنته مݖن کو تهرسݖ. شالی رهزه داری پیگێته، چێ ئی سهری ئݖشتهن مݖلله کو پێۏێشته، رهزی دییهر سهری نی غولون کهمهری کو پێۏێشتشه. شال ئݖشتهن نار دهلهکه، غولێن نی چێ دۊمله. ۏهختی مامهدی که نێزیکی ئارهسݖن،
شاله تهرسه مامهد ئݖشتهن که تݖلاری کو ۏینݖ: شال یا بهرا، غولێن نی چێ دۊمله کݖرا ئان. چارهې کهردݖشه. تهرس دݖرێ ههته کݖ نݖشتا، لهرزه سهسی نه واتݖشه: ئاغا شال، پارسال سێ گݖله غݖربونی ئهمه را ۏوئهردݖره، چݖنته به کݖ ئوسال دݖ گݖله غݖربونی ئهمه را ۏوئهردهره؟ غولون دا ئݖم لوئهشون مهسه، ئݖشتهن جانی تهرس ههری ئی ۏهری دهۏهشتینه، رهزه دار کݖ شالی مݖلله کو پێۏێشیېا، شالی مݖلله پێسݖندݖشه، بیچاره شالی نهفهس بهرشه ئو جان دوشه ئو مهرده. شاله تهرسه مامهد نی شالی کو ئاسوده ئابه .
از : رمضان نیک نهاد
راهنما:
در خط آوانگاری تالشی
به جای فتحه/a/ ـه ه
به جای کسره/e/ ێـ ێ
به جای واو/v/ ۏ
به جای شوا /ə/ ݖ
به جای یه/y/ ېـ ې
فاطمه بیبی داستانِن (1)
فاتمه بیبی داستانێن (1)
چهمه تالݖش ئارا کو ۏیشتهری ژێنهکون زیندݖگی ۏهختی ۏینهم ېا چهۏون سهرنݖۏیسی خونهم، راستی راستی بی ئهۏون را، ههزار ههزار دهفا ئافهرین ۏاتێ، چهۏون زیندݖگی نێزیک دݖرێ بی چێمی نه ۏیندێ ئو چهۏون داستانون بی بوخونی دا خاسی بݖشاې، چهۏون دیلابهریېه زیندݖگی کو سهر بهرۏوئهری ېو دهرهسی.
چهمه مهشته فاتمه بیبی، ئیله چهمه تالݖشئارا نݖماېنه ژێنهکه کݖ ماکلانی کا مهنده، چێ سݖند و سال ههشتادی کا، شیش ههف سالی دهۏېهرده بی بوبو، ئݖشته را ئشتهن کهنه چوئه که کو ئشتهن ئیله زوئه که نێزیکی کو تهنخا مهنده، چێ شۊ خݖدا بیېامݖرز سی ساله مهرده، فاطمه بیبی نوجهباېی و ئاۏروداری ېو چێ بینایهکهری و چێ پاکه دیل و خݖنهری، موسلهروخونی ئاۏادیئون کو ئابازه بهرېهنده.
ههته مهردۊم ئهې پاکه دیل زونݖن، چݖمونی کݖ ههرگݖز گݖناې کهرده نیشه، فاتمه بیبی سهۏات نێدارݖ، بهما ۏهختی ئهې نه نݖشی ئو ئالانسݖتان ئو لوئهلوئه کهری، ههته کݖ ئهزونه ئو ۏیېهر خهرهد دارݖ، خیېال کهری، ئی گݖله نومداره دانݖشگا کو دوکتوری دهرسی خوندهشه، چێ ئهدهب و ئاموج و کݖنشوکارێن و چێ کݖرتݖکار تهمݖشئا دارݖ، ئادهمی خݖش ئا، خهېلی ۏهخت چێ لوئه بݖنی بݖنݖشݖ ئو ئهې کا دهرس ئاموجݖ.
فاتمه بیبی ئݖشتهن شۊئهر مهردێ پهسو، ۏییهر کوریش کهشه ئو سݖتهمهش بهرده، ئݖشتهن زیندݖگی کا خهېلی چݖمݖن شیۏار بهخساۏ مێردهکون کا، ۏیشته زهمت کهشهشه ئو سݖتهمه کارݖش کهرده، ههرگݖز کهسی نێۏینده کݖ چهمه فاتمه بیبی، ئݖشتهن تێله سهرنݖۏیسی دهس و مهردۊمی دهس ېا خݖدامهکردون ئݖشتهن خݖردݖخال و ههمسادهئون دهس ئازاگیلهې بݖکهرݖ، ههمیشه چێ دهسووئهرده چی خهېر و بهرکهت داشته، ئݖشتهن مال و داشته نه دیلخݖش به، چێ چێم و دیم ههمیشه سیرا، ههرگݖز دیېهری را دهس دݖراز ئاکهرده نیشه دا ئݖشتهن نێداری ئو تاکیلهئی ئو ۏیۏه ژێنهکی خونه، ئهې نه کݖمهک بݖکهرݖن.
فاتمه بیبی، دݖنېاې خݖمنا سݖر و دیل ئݖشتهن سینه کو دارݖ، خیېال کهری مهردۊمی رازی ئیله مهۏهره کا نوئهشه ئو ههزار گݖله کݖلیل ئهې کو پێنوئهشه، خهېلی ژێنهکون زیندݖگی ئݖشتهن بیناېهکهری نه، چهۏون سیېا بهخته سهرنݖۏیسی، ئݖم رو ئه روش کهرده، ههرگݖز ئشتهن دهنی کو دݖشمون و دیېهرون پێشتئاکهر تێله لوئه بهرکهرده نیشه. خݖدا را روزی ههزار دهفا شݖکر ۏام، کݖ چهمه تالݖشئارا کو ئی دݖنېا فاتمه بیبی شیۏار چاکه ژێنهک داشتهمونه ئو دارهم، خݖدا چهمه گݖردی تالݖشه ژێنهکون پݖشتݖمون بوبو، چهۏون مݖرام و میرهۏونی چهمه تالݖشه خݖردون سهرههزاره سالون بومونو.
ئی روزی، فاتمه بیبی که شیمه دا چێ خݖتمهت سݖلامی بݖکهرهم، خهېلی ئهمه ئݖشتهن میرهۏونی نه خݖجالهت دوشه، چاې ههردݖمونه ئو ئیتێ ېهندی نه دیله دهردی لوئه کهردݖمونه، فاتمه بیبی دهمهنده، ئݖشتهن کهنه سهرنݖۏیسی ۏیر ئاریهندێ، تهمونی ئهۏێنی کݖ ئهلان مهردهېنه، ئهۏونݖش به خهېر و خݖشی ۏیر ۏوئهرده ئو ئهۏون را خݖدا بیېامݖرزی کهردݖشه. فاتمه بیبی ۏاته: چهمه جݖۏونی داۏره کا گݖردی ژێنهکون زیندݖگی کا ۏیېهر سݖتهمه بهرده، ههده کݖ سهکراته زیندݖگی داریمون، ههده نی زیندݖگی مݖزه داری، ۏیشتهری مهردۊم خݖشهدیل دارین، دݖرݖسته کݖ ئورینه شی ماشونی مهردومی زیندݖگی ئاسون ئاکهرده نیېا، بهما دیلخݖشی ئورینه کا ۏیشتهرا.
دێ کݖرا ئهمه دیر ئابی، فاتمه بیبی نه ۏاتݖمونه: ئوشان خوههم، ئݖشتݖ دوئا بݖبهرهم و بݖشهم، ههنی ئݖشتݖ خݖتمهت ئاېهم دا ئیتێ ئهمه را ئه داۏره زیندݖگی ېو ژێنهکون که کار و باغئاۏدونیېه کار و بݖجاره کار و گیرېه گیلونی کارون ئهمه را ۏیشته بݖۏاې. فاتمه بیبی خݖدا ئیسپوردݖمونه، ېهندی کا سیفا ئابیمونه. ئهگه خݖدا ههشته، ۏهختݖۏاری چێ پهس ئامهنده داستانی شݖمه را نݖۏیسݖم.
از : رمضان نیک نهاد
در خط آوانگار تالشی :
به جای فتحه/a/ ـه ه
به جای کسره/e/ ێـ ێ
به جای واو/v/ ۏ
به جای شوا /ə/ ݖ
به جای یه/y/ ېـ ې
برخی از شیوه نامه آوانویسی تالشی:
برای حروف (ت / ط) تنها از حرف (ت) استفاده میشود.
برای حروف (ث / س / ص) تنها از حرف (س) استفاده میشود.
برای حروف (ذ / ز / ظ / ض) تنها از حرف (ز) استفاده میشود.
برای حروف(ق/غ) تنها از حرف (غ) استفاده میشود.
برای حروف(ح/هــ) تنها از حرف (هــ) استفاده میشود.
برای حروف(ع/ء) در ابتدا و وسط واژه تنها از حرف (ئـ) استفاده میشود.
برای حرف ا کوتاه/ شوا/ از/ ݖ / استفاده میکنیم.
برای حروف(واو) از حرف (ۏ) استفاده میشود.
برای حروف(یه) از حرف (ې) استفاده میشود.
داستان زندگی دو دختر که در بین گرگها در جنگل می زیستند
آمالا و کامالا نقل:
ام داستانَه گلَه، راستی راستی هیندی کا تفاق دَلَکه. هندوستونی کا ای دَفا خَوَری هَمه جگا آتنییَه کٚه وَرگَه ژییَه کا دٚه گٚله هَشمناکَه جانَهبَری هَشراتون/وَرگون نَه گَردٚن، هَرکس اَوون وینی زَلَه ترَک بی. هیچ کسی دا اَه سَت چَوون شی جانَه بَری ویندَه نییا. اَه آوادی مردوم واین: اَوِن دٚه گله رۊ/روح اِسینَه، هیچ کَس نِبی اَوون آزار بٚراسٚنه، مردوم کٚرا زلاموردَه بین، هیچ کَس نییاری اَه ژییَه پا نوئِه.
ام خَوَر، کشیشی گوش رَسَه کٚه چه نوم سینک اِستا. سینگ، ای گله پیلَه کَهسرای داری کٚه یتیمَه خردَنون ها کو ویرها بی و پیل آکَری. سینک وَشتٚلیواز اومَه، خای ام داستانی کا سر بَروَری. هَهی را اَه سنگه دییارَه کو شَه، وَرگَهژییَه نزیکی کا، ای گلَه پیلَه داری تٚلفتٚشَه کٚه چَه چِم آدیِسی کا هشراتون لونَه نوئا. سینک، اشتَن جیگا کو خاسی نه هشراتون لونَه بَره وینی.
سینکی، داری تٚکلَه کا ای جیختِه جیگایی رچ آکردَه، دا ها کو چَن شَوَندَه روز جیخٚسٚه و ژییَه چِم بٚدارٚه، دا وینی شا اَه جانَه بَرون ویندِه، جگای کٚه هشراتِن ها کو لونَه دارِین، ای پیلَه سنگه چالَهی اِستا. وَختی مانگی پِرومَه و مانگه تاوی روشنی کَردَه، سینکی ویندَه، هشراتِن اشتَن لونه کا، ایلَه ایلَه برومینَه، اشتَن ماترَه تٚری آکَرین و برچاکنین و سرا هوا بو آکَشین و زوزَه کرین.
ناخَوری دٚهگلَه هشمناکَه جانَبَر بَروشتینَه، چَوون دَس و پا و کلَه آدَمی پِرَوٚشی داری، بَما هشراتون شی چار دَس و پا پِرین، چَوون دَس و پا کولوفتی یَندی خمنایا، گردَه کَلَه دارین. درازه مو چَوون سوتالَه جانی آپوشا، تٚریَه بوک و دَماغ و مَچَه دارین، چَوون چِم هشراتون چمی شی سو دَهی. اَوون زمینی بو آکَشه و اشتَن ماتٚرَه رو بَه آسمون داشتَه و زوزه کَششونه. سینگی هرگز اَه جوره جانَه بری هیچ کیتاوی کا نی ویندَش نییا.
سینک، داوْلَتی پیلَه گلان و فرمون داری وَر شَه ، دا اَی ایجازَه بٚدَن، اَه دٚه گلَه جانَهبری بیگِرن و پیلَه دانشمندِن چَوون سَر، کار بکَرن و سَربَروَرن که ام بی وَجَه جانَهبَرن اٚچِه اِسینه، کا کو اومَهینَه، بَدَز هنی اَوون جنگلی کا سر آدَن. سینک، ای وَخونهی دۊملَه نی گَردی کٚه تمونی کیشورون کا گَشتوگییَلَه کَرون اَه هشمناکه جانه برون ویندِه را اشتَن یتیمه سرا دَکَشی و ای پولی نی چِه گیر بای دا یتیمه خردَنون را خرج آکَری.
سینکی، وَختی ایجازَه ویگِتَه، هشراتون بریسی کا تله نه اَوون گِتشونَه، همه ماتی بردَه بینه، ویندشونه: بٚرامِهی اَوِن کو دٚه گلَه اَدَمَه خردَن و دٚه گٚله کیلهینه کٚه هَف هَش سال ویشته سٚند و سال نِدارن، بَما تَمون چوون کنش و کار هشراتون شی اِسَه.
پیله دانیشمندون اَوون خاسَه جیگای بَردَه، وَختی اَوون خلا دَکردشونه، خلا پِزارندشونه، رٚخَه رٚخَه کَردشونه، اَوون وَختی تختی سر خساوندٚشونَه، تختی کا جیر آین، شین، لٚکٚلا آتارین، ایته پا نه کَنٚش کرین، خاکی سر اشتَن پیچنَه کرین، یندی کا دَچیکین، هنتَه زوزه کرین دا خاو آشین.
وَختی اَوون را پلا و خوروش ووئرین، هیچ دَس نِژَنین، پلا سری ویگَردین و ای گله اسپَه شی پلا خوروشی پِلَوین. اَوِن پَتَه گوشتی خش نِدارین، اَوون را ای پَله زنده گوشت نَهین، هَهی خاسی گازی نه ویجَرین و هَرین.
اَوِن، وَختی آدَمون وینین، زلَه کردَه آدمون شی، آدَمون کا ترسین، زٚلَه چِم آمونیین، چار دَس پا پِرین، نِشایْن پاسری وییَر پامَندِه، چَوون پا گِرَه لینگ آبا، چَوون دَس و پا راست نِمونی، هَته پٚش شون سای هَردا، پامَندَه کی پردِه نه اَلبَهلی آسیین و هَنی چارچنگلی پٚرین.
اَوِن، آدَمون کا ویشتَه مَسین و بو آکَرین، چَوون چِم تاریکی کا، آدمون کا ویشتَه وینی، اَوِن هرگز خَندَه نِکَرین، برمَه نِکرین، چَوون جیکله و زاهار، هشراتون شی جروئه کرین، گرم و نرمه جیگا خش نِدارین، چاردییار و کَه چِمَه کا بروزین، سرا برشین، دا ای پناگایی بتلَفین و ها کا جیشین، کرا تایل آبین، که ای جوری ها کو بروزین و جنگل دَلکین.
سینک وینی که اَه دٚه گله کیله وَچَه، هشراتی تَبییَت و آموج و کنش و کارون نَه خو گِتَه و اَه کردکارون نه خوکَرد آبَهینَه، هَلَه مَله نِشان اَه کارون دیمَه نوئِه، چَوون هشراته مرام و آموج و تَبییَت نیهرزی، آدمون رییَه و سولوکی نَه آموج بیگِرین، کشیشی خیلی دانیشمندون دَخوندَه دا دانیش و خَردَی نه اَه هشراتَه مرامی چَوون جانی کا بَرکَرن و آدَمه کنش و کار چِه جیگا بٚنٚشان. دانیشمندن فیکر کَرین، اَه خردَنن وَختی خیلی روک و چیلنه خردن بَهینَه، هشراتی بی اَوون دٚزیَه بوبو کٚه هیچ آدمون نَه سولوکَت نِدارین.
اَه خردَنون را چَمه دینیا هیچ مٚزه نِکَری، هنته اِسا که ای زیندونی کا مَندینَه، آمالا که ایتِه روکته اِستا ای سالی سَروبٚن نِبَه، هنتَه غرصَش هَردَه، ناخوش آبَه و مَردَه، چِه مَردِه بَه دۊمله کامالا دِه کرا تور آبی، خیلی وَخت خوناوَه هردشَه، خدا اَی را آرَسَه که نِمردَه،
کامالا ناز و فت و فراوونی دیله کا دانیشمندون دَس پیل آبَه، بَما هرگز نِشاتشَه خاس خاسه نَه اشتَن هَم سرَه مالون پا رَسِه، نِشاتشَه خاسی لوئَه کردِه، و آدَمون شی آموج گِتِه و دییَرون نه آلان سٚتان و بیزٚ و بٚنٚش کَردِه. زوری نه پنجا گله واژَه یادش گِتا.
کامالا هرگز نشاتشَه، ای گله سالیمه خردَنون شی آدمون مینه کا لیذت بردَه، چِه دومله سرنویسی خَوَری نِدارم که چنتَه آژییَه. ای ...خَسَه بوبو اَه وَخت که جونیمونا و دانشگا کا چَمه روان آزونی اوستادی ام داستانه گله اَمه را واتَه.
هَچی نی که چَمه تالشن همیشه غَزَلی خونٚن: تبییَتی کٚه شتی نَه آ، مرگی نه شو. راست واتَهشونه: اَه تبیتی که روکی سَر، خردَنی کٚنٚشوکارون و چِه کٚردکارون تَندورَه سازٚه و چِه جانی کٚه سای هَرٚه، هَلَه مَله چِه جانی کا نِبرشو.
شمه روکه برا: رمضان نیک نهاد
نقل تالشی (تالشه نقل )
تالشه نقل:
اَه وختون کٚه تازگنه رضا شا چَمه ایرونی پاتشا با، چَمه تالش آرا ای گله آوادی کا، مِردَکی مَندا کٚه چِه نومی اَی میجا(میرزا) دَخونین، میجا اشتَن دَدَه تاکَه زوئَهیا، هَیی را وَختی چِه دَدَه مَردَه، خیلی زمین ومال و مۊله اَی را پَس هَشتشَه.
میجا کٚه ژِن بردَه، چِه ژِنی را خردَن نِبی، هَرچٚه میجا اشتَن ژنی را دَوا درمون و دوعا کَردَه، چارَهی نِبَه. ژِنَکی را اشکَم بی، بَما هندَه دا چَن ما، چِه اشکَمی کا دَویَری، ژِنَک خردَنآریَن بی، بیچارَه ژِنَک، خیلی اشتَن شوئَر وَری کا، ام مَرَسی خونَه خجالت کَشی، ای دَفا اشتَن شوئَرنه واتشَه: میجالِه، اَگه خردَنپیرَه، ناجَه داری، دَدَه بٚبی، مٚضاقه نی، تٚه را اَلادَه ژِنی بٚبَه، اَز نی اشتٚه خٚردَنی را دالانی کَرٚم. میجا وای: نِه، خدا بی مَکَرٚه، چَمَه سرنویسهَرچی اِسَه، اَز نی خدا کا آزاگٚلَهی نِدارٚم. ای سالی ژِنَکی را هَنی اشکَم بَه، ام دَفا دِه ژِنَک زۊخردَن آرَین نِبَه.
وَختی ژِنَکی اشکمی هَش ما وَخت، سَراومَه، ناخَوَری ژِنکی زَندِه خونَه دَرد بَردَه، میجا واز آلَکه، شَه، اسبی نَه ماما بیبی ووئَردشَه. ژِنَک کٚرا دَردی خونَه تایل آبی. ماما بیبی، ژنَکی دٚه گلَه دَسی لافندی نَه تَغلی بونَه چو کا دَوَسا، ژِنَکی زاهار و جروئَه دا آسمون شی، ماما بیبی هَر فَندی کار دوئَه، نشاتشَه، خردَنی ویگِتِه. اَه وَختون چَوون مَلَه و آوادی کا کسی ماشون و اوتٚل نِداری، هَتَه نی نِبی اسبی نَهژِنَکی دوکتوری وَر بَردِه، وَختی ماما دَرمَندَه بَه، چَن ژِنَکی، خردَنی شون زوری نَه آکَشَه، خردَن، زندَه دینیا دَلَکَه، بَما بیچارَه ژِنَک هوش شَه و غَش کَردٚشَه.
ژِنَکی کا هندَه چی خۊن شَه، شَه دا مَردَه، میجا کٚرا اشتَن کٚشی، میجا اشتَن کَه سرا پیشی کا غَلت ژَنی،وَختی ژِنَکی پیگِر آگِر و چال کَردِه کار تَمون آبَه، تازَه هَلا میجا خَوردار آبَه کٚه چندَه خا، خردَنی یتیمی و بی دِدِهئی پیل آکَرٚه.
هَمَه واین: ام خردَن اشتَن دَدِه سَرَههَر بَه، میجا وای: نِه خردَن، خدا فرشته یَه، ام لوئَه گنا دارٚه، خاهیش کَرم، ام لوئان، چٚمٚن وَری کا مَکَرَه. میجا، خیلی خردَنی پیل آکرده را کۊری کَشَه، دِه ژِن نی نِبَردشَه دا خردَنی سَر پَهَر ژِن بوئَرٚه. میجا ای گلَه ناکَسَه همسادَه داری کٚههَف گلَه اَنٚشتا مَردَه زوئَه داری، زوئَه مَوا، بٚوا: هَشرات. اَوِن کٚرا میجا زیندگی کا کونَه و بِز ووئَرین، چِه مالی دٚزین، چِه واشی چارٚنین، چِه زمین و بٚجاری دَگِرین، هَردَفا نی میجا خای، چَوون ناری بیگِری، دٚه مَن و نیم، میجا لٚس پَکوفین، وَختی میجا کَیخدا وَر شی و اَوون را عاریض بی، اَوِن کَی خدا سٚمبِلی چَرب آکَرین، کی خدا نی میجا گناکار زونی.
میجا زونی کٚه هرکس ویشتَه زور و پول دارٚه، کی خدا نی چِه سَرَه، هَدَه هَف سال بَه، میجا وییَر خش داری کٚه چِه خردَن چاکه جگای آرَسی، نِخای اَه زوئَه نی اشتَن همسادَه زوئان شی، دٚز و پِتارَه چی بَرا، پیشا کٚه اشتَن خردَنی ملا خونه بٚوَنی، آوادی هیچ ملاخونه نِداری، چَوون آوادی ای گلَه ارباب و خان داری، کٚه ویشتَری آوادی بٚجار اَه خانی شن اِستا، هَمه اَی سالونه ایجارَه آدَین. خان، میجا خیلی خٚش داری، میجا سوات نِداری، بَما چِه کردکار، دیلاچک و خاسی اِستا. ای روز میجا کٚه اربابی وَر شَه دا اشتَن ایجارَه اَی آدَه، میجا زوئَه نی اَی نَه همرایا، میجا دَمَندَه اربابی را،دیلَه لوئَه کَردِه، اشتَن ناجَه، خردَنی ملا بِه خونَه اَی را واتشَه. خانی دیل، میجا را سییَه، واتشَه: خردَنی مٚن آدَه، بٚدا اَی اشتَن نَه شَهر بٚبَرم، هٚم مٚهرا دالان و دَسَهفرمونَهکَر بو، هٚم نی ملا خونه شو، میجا خشخال آبَه، خردَنی خانی نه وَندشَه، هرسال تَنخا چَن روز اَوِن شاین، اربابی کَه کا یَندی ویندِه.
میجا تاکلَه و تَنخا آبَه، چِه همسادَه کٚرا اَی مٚتَرزی ووئَری، همیشه نی میجا هٚم اشتَن مالی دَبازی، هم نی لٚس و چو هَری، ای سَر دَفا نی کی خدا و اَمنییَهباج آدَین و اَوون نَه پٚختٚه ساز کَرین دا میجا زیندون دَلَکی، اَوِن نی خدا خازتَه تَمون چِه مال و داشتَه پِتارین.
میجا زوئَه، دِه پیل آبا، دِه تالشی زوونی ویرٚش بَرشا، اشتَن دَدَه نه فارسی وای، زونی کٚه چندَه چٚه دَدَه کۊری کَشه و ستَمَه بَردَه، هَیی را خردَن ناجه داری، ای روز اشتَن آوادی پاسگا کا رییس بوبو، دا هم اشتَن همسادَه دٚزَه زوئان دَماغی بٚسونٚه، هٚم نی کی خدا بَرکَره و اشتَن دَدَه چِه جگا بٚنَه، هم نی اشتَن دَدَه نِزیکی بٚمونٚه، دَدَه غَم بَهرٚه و اَی ویرٚها بوبو.
زوئَه مدرسَه کا نوم بَریَندَه، گرد شَهرییَه خردِن، چِه چِم روشونی لوئَه کَرین، هَمه ام خردَنی آتییَه چاکه سرنویسی وینین. خانی بٚرا، ای گلَه خاسَه کیلَه داری، چِه جوونی و کٚنٚش و کار تَمٚشا داری، اَه خاسَه کیلَه، زوئَه عاشق و دیل باختَه آبَه، همه واین: ام دیهاتییَه زوئَه، روزی اوستان دار بو، یا وزیر بو. زوئَه دانشگا درسی کا اَول بَه، اَی نَه واتشونه: تٚه خای چه رشتَه دَرزی بوخونی؟ واتشَه: اَز خام،پولیس و ارتشی درسی بوخونم، دا رییس پاسگا بوبوم، خانی هَدَه چی اَه خردَنی پَند دوئَه، نِبَه، واتشَه: ایلا بیلا تَنخا بی رییس پاسگا درسی بوخونم، دا چَمَه دٚزَه همسادان پَهَر بسونٚم و اَوون را تَلافی آکَرم، خردَنی دیلی کا ای دینا عوقده و نِداری دَرییا.
خانی بٚرووئَرَه زا کیلَه کٚه چِه دیل باختَه آبا و دوکتوری درسی خای بوخونی، وَختی ویندشَه، زوئَه گوشی لوئَه نِدَشو، چِه دیلی کا اینتقومَه ویگِری عوقدَه دَرییَه، اَی وَیْل آکَردشَه. دانشگا کا، زوئَه زیرَنگی دٚرِه آبازَه داری، وَختی چِه چار سال دانشگا تَمون آبَه، چِه پاداشی خونَه، اَینه واتشونَه: ته چه خای؟ واتشَه: ناجَه دارم، چَمَه مَلَه و آوادی پاسگا کا رییس بوبوم. اَه روزی کٚه زوئَه خای، اشتَن پاسگا بشی، ویندشَه، خیلی مردوم چِه پیشواز اومَهینَه. کَی خدا، چِه پا بٚنی ای گلَه کَلَه وَرزا قربونی کَردَه، چِه همسادَه دٚزَه زوئِن، اَی اشتَن کۊلَه دوشانی کا نشوئَه شونا ، چِه مٚلَه کا گلَه ریسَه آرَینین.
چِه دَدَه تازٚگٚنه زیندونی کا بروما، ایتِه اَفال ندار اِستا و که دَلَک با . زوئَه اومَه، اشتَن دَدَه تَشَر دوشَه، واتشَه: تٚه مَگَه مَردَهیرا، نِشایْش، چٚمٚن پیشواز اومَه! دَدَه ماتی بَردا، کٚرا اَی کا شاغ بَرای، زوئَه تَمون اشتَن اَوی آکَردا، هَرچی اَی پَند دوشَه، ویندشَه زوئَه گوش هیچ خل نی! کیخدا و دٚزَه زوئِن هرسَت اَی را خاش آلیسی کَرین، دٚزَه مالی نَه اَی را میمونی گِرین، اَی پیل آکَرین، زوئَه خَیلی خش آی، خش داری هَمه اَی بتَرسین، همَه اَی را خاش آلیسی بکَرین، زوئَه تَمون اشتَن ناجَه ویرٚش بَرشا.
ای چَن وَختی کٚه بَه، هندَه کی خدا و اَه دٚزَه خردون، زوئَه مٚفته هَری و خاش آلیسی را چَشت آکَردا، کٚه دِه چَوون شکارَه کَرَهتولَهآبا، آوادی خلک هیچ زوئَه خش نِدارین، اَی اشتَن کا نِزونین، واین: خدا هَنی چَمَه کَنَه رییسی پاسگا دَدَه بیامرزٚه، کٚه ایتِه سیرائی داری، اَه دِه هندَه چی تَنَه ساری و نِداری عوقدَه نِداری،اَه زوئَه خییال کَری، پاتشا یَه، زوئَه اشتَن دَدَه ویر بَرشا، نِه چِه زوون لوئَه کَری، نه اَی غَم هَری، وَختی چَن سال بَه، هنی ناکَسَه همسادَه خردخال و چِه دَه مینَه، جنگ و دَوا دَلَکه، خیلی زوئَه دَدَه لس هَردَه، ناکَسَه همسادَه، ای دینیا شاهید ووئَردَه کٚه زوئَه دَدَه گنا کارَه، بی غیرتَه زوئَه نی اشتَن دَدَه زیندون دَریَندَه، چَن ما کٚه دَدَه زیندون مَندَه کا بَه، دَدَه اشتَن زوئَه دَس هندَه غرصَه و خۊناوَه هَردَه دا تور آبَه، همیشَه وای: ای... چٚمٚن گیرِیَه ژِنَک جان، خستَه تٚه بوبو کٚه زۊتَه مردیرَه و ام تِلَه روزون نِویندرَه.
وَختی تورَه دَدَه زیندونی کا آزات آبَه، چِه زوئَه اشتَن آورو تَرس آوادی کا دَوَشتَه، هنتَه شَه، اَوی آبَه کٚه خییال کَریش، ام زَمینی کا ویشَه و فیت آبَه.
شمَه رۊکَه برا _ رمضان نیک نهاد
نقل تالشی (شاله ترسه ممد ) 2
داستان شالَه تَرسَه مامَد به زبان تالشی فومنات
ایگلَه اِستا، ایگلَه نییا، اَه کَنَه سالییارون، چَمَه تالش آرا کا، ای مامَد نومَه مِردَکی مَندا، کٚه ای گلَه شیری خٚمنا، پیلَّه دیل اِستا، مامَدی پیلَّه سٚفالَه کاری کَردا، دٚه گلَه ژِن بَردَهشا، هر دٚهگلَه ژِنَک نی یَکَه کَنْدالَه هَیکَل و زٚمٚختَه جانی دارین، مامَد غَیرَز شال، هیکَسی نِتَرسی. مامد ترسی کٚه شالی شیفَه وازی و دَغَلَه کارئون کا شکَست بَهَری، مامد دا ای گٚله شالی وینی، اشتَن دَس و پا اَوی آکَری، و چِه زٚبون جودی پِلَکی، وَختی شال چِه بَر و سرا نِزیکون آی، حَلا شال کَرگ و سوکون کا آرَسَه نییا، مامَد اشتَن شی، کرگَه لونی کا، ای گلَه کَرگ یا سوک گِری و شالی آدَی، دا بٚبَرٚه و بَهَرٚه .
ژِنَکون کٚه ویندَه، چَوون کرگ و سوکِن هر شَو، ای گلَه کَم آبون، ژِنَکون غٚرسَه گِتا، دا کٚه آخٚرنَه سَری، خازتٚشونه، ای جیگای کو دَخٚسٚن دا بٚوینٚن کَمیلَه جانَهبَرَه یا هَشیای اِستَه کٚه کرگون هَرٚه، ویندٚشونَه: بٚرامِهی !!! چٚنتَه شالَه ترسَه مامَد اٚشتَن اٚم کاری کَرٚه. دٚه گلَه ژِنَکِن، کٚفری آبینَه، دَلَکینَه مامَدی جان، خَیلی شون اَی پَکوفتَه، واتٚشونَه: دِه ایجازَه نِداری اٚشتٚه پا چَمَه کَه بَرَه سٚفْتٚه سَری بٚنَهی، مامَد نی هَرگز ژِنَکون را دَس دراز نِآکَری، اٚنتَه بَه کٚه ژِنَکون شاتَه، اٚشتَن شوئَر کَه کا بَرکَردَه .
بیچاره مامَد تاکیلَه، بیاٚشکَمَه بار و خراکی کَه کا بَرشَه، شَه، حَلا را دَلَکَه نییا، ای گلَه تفنگ و ای گلَه تَوَر و ای گلَه پَرٚسَه لافٚند اٚشتَن نَه پیگِرٚه شو، شو ،شو دا کٚه ای اَویجَه جنگلی کا آرَسَه ،اَه تاریکی و زٚلماتَه شَوی، دور دٚرِه ای چٚرا روشونی چِه چِمی دَلَکَه، واتِشَه: اوشان ها شوم ،مونٚم دا سوکَه خۊنی وَختون، دٚوارَه را دَلَکم شوم. مامد نِزیک شَه، خٚس کَردشَه ، واتشَه: براجان کی یا مَندَه، میمون نِخوهَن؟ سلام کَردشَه و کَه دیلَه دَشَه، ویندٚشَه، بٚرامِهی، آدَمی یا دَرکار نی، بَما کَه کَفاسَری کا، سه گٚلَه پیلَّه غول یَندی وَری نٚشتینَه کٚرا شَوَه سۊر و خراکی هَرٚن .
پیلَه غولی واتَه: خداجان! ای گلَه آدَم! چٚه چَربَه خٚراکی اٚشتَن پا نَه چَمَه سِفره سَر اومَه ، شالَه ترسَه مامَدی واتَه: اَز خراکی اِسیمَه یا شمَه! مامدی واتَه: اَز سه گلَه پیچ و مَسَله شمَه را نَم، اَگَه شمَه مٚن بَردَه، از جیمونٚم دا شمَه مٚن بَهَرَه، بَما اگَه مٚن مَسَله بَردَه، اَز شمَه هر سِه گلَه ای اٚشکَمَه خٚراکی را هَرٚم!
غولون اَی ها دوئَه، رٚشخَندینَه واتٚشونَه: خاب هَتَه کَرَم. شالَه تَرسَه مامَدی ایگلَه غولی دییِشتَه واتشَه: اَز دییاری وَری مونوم، تٚه اشتٚه تَمونی زورینَه ای گلَه مٚشت مٚن بٚژَن. غولی نی تَمونی زوری نه مٚشتی اَی را ویداشتَه کٚه مامَدی، تٚند تٚندِه نَه اٚشتَن کَلَه جیگا، تِیی آکَردَه و غولی دَس گینَه دییاری کو، چه دَسی سۊج اومَه و چِه زاهار و جیکلَه دا آسمون شَه. غولون چِم زٚز داری، واتٚشونَه: هییا، هییا اٚم ده چه اِسا !! مامدی واتَه: حَلا شمَه چٚه ویندَه، اَه چٚمٚن مشت نییا، چٚمٚه کوچَه انگیشتَه اِستا .
نوبَه کٚه بٚه غول آرَسَه دا دییاری وَری بومونو .مامَدی تَوَری نه ماکَم غولی شونَه سَر ژَندِشَه ، کٚه چِه زاهار هَنی آسمون شَه، غولی واتَه: دِدِه جان، سیمَه، سیمَه، عَجَو زوری اٚم آدَم دارٚه. شالَه ترسه مامَدی واتَه: حَلا تٚه چٚمٚن پیلَه زوری ویندَه نی، اٚمی کٚه تٚه ویندَه، چٚمٚن رۊکَه اَنگیشتَه زور اِستا .
شالَه تَرسَه مامَدی واتَه: دٚوٚمَه پیچ و مَسَل اٚم اِستَه، بایَن، چَمَه جانی مو درازی واد بیگِرَم، هر کَسی جانی مو درازتَه بَه، اَی بَردَه. اَوون واتَه: خاب واد بیگِرَم. غولون، هرگلَهی اٚشتٚن جانی کو ایگله درازه مو کَنده، کٚه هر سِه گلَه مو درازی، یَندی سَر پینج اَلٚش بَه. شالَه ترسه مامَدی اٚشتَن پَریسَه لافندی کٚه چِه کَمَری کا پِوٚشییا، آکَردَه، واتٚشَه: اٚم نی چٚمٚه کَمَری مو اِستَه: پَریسَه لافٚند تَنخایی هَف اَلٚش بَه، اَوون اٚشتَن چِمون بَروازٚندا ویندشونَه، هَنی باختٚشونَه .
ای گلَه غولون واتَه: ام دَفا مَسَلی اَمَه نییَم. شاله ترسه مامدی واتَه: ایراد نِدارٚه شمَه بٚنییَن. غولی واته: هَری ای گلَه تیر و اسکٚلَه چو جَنگلی را ویدارَم، هر گِلَهی ویداشتِه، ویشتَر سَس و صتا دوئَه و دَخنییَه، اَی بَردَه. پیلَه غول پٚش مَندَه ایلَه دار و دٚرگونَه چو رو بَه ویشَه را ویداشتٚشَه کٚه چه سَس خَیلی دَخَنییَه. اَلبَهَلی مامد نی پٚش بَه، ایله تفنگی کو ویداشتشَه، کٚه چِه صتا چَوون گوشی کَر کَردَه.
غولِن زٚت بَهینا، یَندی دییِسین، هرسِه واتَه: شاله ترسه مامدی بَردَه، هٚم نی کٚه چه زوری کو شون ایمون ووئَردَه. ترس دٚرِه اَی را، ای گلَه غولَه پاتشا شی، ایتٚروم نوشونه، اَی راشون لٚکٚلا جیکَردَه، اَی را دٚلا و دَس بَه سینَه مَندینَه، مامَد گَرمَه کَه دیلَه کا نٚشتا، دیوِن کَه چِمَه بَری سٚفتٚه پیشی پا مَندینَه .
شاله ترسه مامَدی دیلی کا واته: بی چٚمٚه آتییَه فیکری بٚکَرٚم، دا چٚمٚه دَس اَوون را رۊ مَبو، اَه تاریکی کو ،ای گلَه دارَه بٚرنَه اٚشتَن خٚتَنگا جیگا کا، لِفی بِنی کا نوشَه، اٚشتَن نی شَه، رٚفاتی کا خٚتَه. نیمَه شَوی کٚه بَه، مامَدی ویندَه: غولِن اومینَه، دَلَکینَه، لٚکٚلا جانی کو هِندَه شون اَه دارَه بٚرنَه، پَکوفتَه کٚه چَوون جان زورَه شَخ و عرَخی نَه خیس و چٚف آبَه، دِه فیکر کَردٚشونَه مامَدی کَردَه بَه و چِه پَهَر لٚسی نَه، سوتَهشونه .
روزی سپیدی دا گینَه، مامَد ایشتَه سِرا بَرومَه، غولون زَلَه کَردَه دا اَی هَنی زندَه ویندٚشونَه! مامَد اٚشتن جانی دَمَندَه خارٚندِه، دٚه سَه وٚنج و وا اشتَن دوشَه، اٚشتَن بَه اَنَهزونی ژَندٚشَه، غولون دَپَرسشَه: شمَه نِزونَن چٚمٚن جان چٚه را خارٚش کَرٚه؟ چَوون نٚغ بٚندییا، نِشاتٚشونَه، جَواو دوئِه، هَنی مامَدی واتَه: زیرَه شَوْ چَن گلَه اٚسبٚج مٚهشون گَشتَه، فیکر کَرٚم هَیی را چٚمٚه جان خارش کَرٚه. غولون دیلی کا واتَه: هَدَه چی اَمَه اَی ژَندَه، حَلا وا ، اٚسبٚجون مٚن هَردَه!
شالَه ترسه مامدی هَنی واتَه: اٚسَه بٚشَم چَمَه مَسَلون و پیمونی سَر. غولون دَپَرسَه: چَمَه پیمون چه اِسا؟ مامدی واتَه: اَز بی اوری غَیلَه ناهاری را شَمَه بَهَرٚم. غولِن بٚرَمٚه دَلَکینَه واتٚشونَه: آدَم جان ، تٚه اَمَه مَهَر، اَمَه هر چٚه گنج و زَر و کَنَه پول و مناتی دارَم تٚه آدییَم.
شالَه ترسه مامَدی نی واتَه: خاب چٚمٚن دیل شمَه را سییَه، شمَه نیهَرٚم، بَما هَرچی دارَن، بی مٚه را بوئَرَن. غولون هَری ای کیسَه مناتی و کَنَه طیلا سکَه پول ووئَردَه چه وَری شون نوئَه. مامَدی واتَه: چاروادارون و بارَه بَرون دَخونَن، بٚدا اٚم طیلا گالَه کیسَهئون مٚه را دا چٚمٚن کَه وَر بوئَرٚن.
پیلَّه غولی اَه دٚه گله رۊکَه غولون هَیی دَیَندَه کٚه بٚشَه اٚم باری اَی را بٚبَرَه. شاله ترسه مامَد نار دَلَکَه اَوِن نی چِه دۊملَه. شینَه، شینَه، دا آوادی، مامَدی کَه نِزیکی آرَسینَه. شاله تَرسَه مامد اٚشتَن ژِنَکون ترس زۊتَه کَه شَه، آرومینَه ژِنَکون دَنی دَسی نَه گِتٚشَه و واتٚشَه، شمَه جانی را بٚمِرٚم، زاهار مَکَرَه، خام ای چی شٚمَه را بٚوام، بَدَز دَمَندَه، تَمونی اٚشتَن داستانی آوون را واتِه.
ژِنَکون دا طیلا کیسَهئون نومی مَسَه، کٚرا خشخالی پِوَشین. بَدَزینی مامَدی اَوون نَه پٚختٚه ساز کَردَه، کٚه اَز شوم، غولون کَه دیلَه ووئَرم، اَوِن دا طیلا کیسَهئون کَه دیلَه نَن، شمَه بٚشَه کیسَهئون تِیی آکَرَه، چه جیگا کِلَشی نَه پۊر آکَرَه، اَز شمَه را زاهار کَرٚم، کیسَه ئون تِیی آکَردرونَه؟ شمه بوایَه، نِه اَلان بَرَم، تِیی آکَرَم، بَدَز کٚلَشَه کیسَه ئون، ای گلَه اَنگیشتَه نه بیگِرَه بٚبَرَه تِیی آکَرَه.
چِم روشونَه ژِنَکون، اَه طیلا کیسان و اٚشتن شوئَر پیلَه دیلی را خَیلی خٚش اوما، هنتَه نوشون دَین، کٚه اٚشتَن شوئَر وییَرَه خش داشتِه را کٚرا غَش کَرین و مِرین، ژِنَکِن اٚشتَن دیلی کا واین: هَدَه مَناتی بی اَمَه چنتَه چَمَه دَس و گَردَنی کا آریَنَم؟ هَرسَت واین: چَمَه چِمون سَر، چَمه چِمون سَر واین.
شاله ترسَه مامد اومَه، غولون رو دَکَر مَندَه واتٚشَه: اَز خایْم کٚه شمَه زۊ وَیْل آکَریم، دا شمَه را بٚشیرون، بَما وینٚم چٚمٚه ژِنَکِن وان: چاکَه کار نییَه، بی بارَه کَشون چای بٚدییَم.
بٚدا چای آرَسٚه. شالَه تَرسَه مامَدی غولون چایَه تاسی کا گَرمالَت دَکَردَه و اٚشتَن شٚنی کو شَیرَه دَکَردٚشَه، اَلبَهَلی نی چای پِدوشٚشَه. غولون دا هَتَه پِدوشَه، چَوون دَن سییَه آخ و اوخ کَردٚشونه و خٚس پِلَکینَه کٚرا خَفَه آبین.
شالَه ترسه مامد اٚشتَن ژِنَکون سری زاهار کَردَه واتشَه: کیسه ئون تِیی آکردٚرونَه یا نِه؟ ژِنَکِن وان : نِه هِسَه تِیی آکَرَم، بَدَز ژِنَکون طیلا کلَشَه کیسَه ئون، غولون وَری کا انگیشتَه نَه بَردَه، اَوِن تٚند تٚندِه نَه غولون وَری بَرشینَه، کَه پِشتی کا، کٚلَشی شون ویکَردَه و تِیَه کیسان نی غولون آدوشونَه. غولون دا ژِنَکون بارَه بَری ویندَه، اٚشتَن دیلی کا واتٚشونَه: بٚرامِهی، اَمَه کٚه غول اِسیمونا، وَختی بارَه کیسَه ووئَریمون کٚرا کَمَری بیمون، کیسان دا یا کٚرٚندیمونَه مَردیمونَه، مامدی ژِنَکِن نی خیلی پَلَوونینَه، اَوِن زٚز دارٚن، هِسَه اَمَه خان بَهَرٚن. هَیی را زۊ ایشتینَه، شینَه.
غولِن حَلا وییَر چی دور آبَه نینا کٚه شال شون ویندَه، شالی اَوون دَفَرسَه: اَفالی غولِن! شمَه کا؟ یا کا؟ چنتَه بَه چَمَه مَلَه اومَهیرونَه؟ شالی دا داستانی غولون دَنی کو مَسَه، واتٚشَه: شالَه تَرسَه مامَدی اشتَه را خَفت کَردَه، کٚه اٚم بَلا شمَه سَرٚش ووئَردَه، بایَن، ای جٚگانِه چِه وَر بٚشَم، دا شمَه چِمی نَه بِوینَن، مامَد چٚنتَه مٚن کا تَرسٚه. شال، درازَه رَزَه داری پیگِرٚه، چَه ای سَری اٚشتَن مٚلَه کو پِوٚشٚه، اَی گلَه سَری نی غولون کَمری کا دَوَسٚه. اشتَن نار دَلَکٚه، غولِن نی چِه دۊملَه شینَه دا مامَدی کَه نِزیکی آرَسینَه.
شالَه تَرسَه مامَد، اشتن کَه تِلاری کا ویندَه: شال یا بَرا، غولِن نی چِه دۊملَه دَرینَه کٚرا آن. چارَهی کَردٚشَه، تَرس درِه هَتَه کٚه نٚشتا، لَرزه سَسی نَه واتٚشَه: بیچارَه شال، اٚشتٚه دَدَه پارسال دَه گلَه غول چٚمٚن قَرضارا، تٚه اچٚه را دٚه گلَه غولَه وَچَهی مٚه را اٚشتٚه قرضی را ووئردَرَه کٚه اَز اَوون بَهَرٚم؟
غولون دا ام لوئَه شون مَسَه، یاغ آبینَه، اٚشتَن جانی ترس، هَری ای وَری دَوَشتینَه، شالی نی اٚشتَن نَه ویسوشونه، هٚنتَه شالی شون یا و ها دَپشتَه دا رَزَه دار کٚه شالی مِلَه کا اَنگل با، شالی مٚلَه پسٚندٚشَه و بیچاره شالی نفس بَرشَه و مردَه.شاله تَرسَه مامد نی شالی دَس آسوده آبه و ژِنَکون نی اَی بَخشَه.
شمَه رۊکَه برا ، رمضان نیک نهاد
برگردان فارسی شالَ ترس مامَد.
یکی بود یکی نبود ،در زمانهای خیلی قدیم در دیار تالش محمد نامی بود که از شغال می ترسید ، برای همین مشهور به شالَ ترس مامَد شده بود و او دل شیر داشت ، او حتی به جای یک زن دو زن داشت ، هر دو قوی هیکل ، بلند بالا. با این همه شال ترس محمد از شغال می ترسید . تا شغال را می دید دست و پایش را گم می کرد یا فرار می کرد ویا پیش از آن که شغال مرغ یا خروسی را بگیرد خودش به لانه مرغ ها می رفت و یک مرغ یا خروس می گرفت و به شغال می داد .
زن ها از این که هر شب یکی از مرغ ها یا خروس ها کم می شود ناراحت بودند تا اینکه بالاخره کشیک گذاشتند ببینند چه حیوانی می آید آن ها را می خورد که می بینند ای عجب شال ترس محمد خودش این کار را می کند . دوتایی می افتند به جان شوهرشان و حسابی او را می زنند و می گویند : ترسو حق نداری دیگر پا توی این خانه بگذاری و بیرونش می کنند
شال ترس محمد بیچاره ، تنها و بی کس راه می افتد اما قبل از این که حرکت کند یک تفنگ و یک تبر و یک طنابی که از ساقه لی نوعی گیاه آبزی می بافند بر می دارد . می رود و می رود تا به جنگلی می رسد . نوری او را به طرف خود می کشد جلو می رود می بیند کلبه ای است می گوید بادا باد امشب را این جا می مانم تا صبح چه پیش آید . سلامی می کند و وارد می شود اما به جای آدمیزاد سه غول می بیند که کنار هم نشسته اند و دارند شام می خورند .
غول بزرگ می گوید : به به عجب لقمه ای سر سفره ما آمده . شال ترس محمد می گوید : من لقمه هستم یا شما . سه شرط و مسابقه و زور آزمایی با شما می گذارم اگر شما بردید مرا بخورید اگر من بردم هرسه تای شما را می خورم . غول ها قبول می کنند . شال ترس محمد رو به یکی از غول ها می کند و می گوید من کنار دیوارمی مانم تو با تمام قدرت به من مشت بزن .
غول با تمام قدرت مشتی حواله او می کند ، اما شال ترس محمد خود را کنار می کشد و دست غول محکم به دیوار می خورد و فغانش به آسمان می رود . نوبت غول می رسد که کنار دیوار بماند شال ترس محمد با تبر محکم به شانه او می زند باز فغان غول به آسمان می رود و می گوید عجب مشتی داری . سال ترس محمد می گوید حالا کجایش را دیدی این مشت من نبود انگشت کوچک من بود .
شال ترس محمد شرط دوم را پیش می کشد و می گوید بیا هریک موهای بدنمان را اندازه بگیریم مال هر کس درازتر بود آن برنده است . غول ها قبول می کنند و هریک تار مویی از بدنشان را که فکر می کردند بلندتر است کشیدند . سه تا با هم شد پنج متر . شال ترس محمد دست برد و طنابش را در آورد به تنهایی شد هفت متر ومسابقه را برد .
یکی از غول ها گفت این بار شرط را ما می گذاریم . شال ترس محمد گفت عیبی ندارد غول گفت هر یک تیری در می کنیم هر کدام صدای بلندتری داشت آن برنده است . شال ترس محمد قبول کرد . غول بزرگ خم شد و یک تیری در کرد که صدای مهیبی در اطاق پیچید ، بلافاصله شال ترس محمد خم شد و تیری از تفنگ خالی کرد که هم صدایش بلندتر بود هم آتش به همراه داشت .
غول ها یک دیگر را نگاه کردند و هرسه قبول کردند که شال ترس محمد برنده است و به قدرت او ایمان آوردند . از ترس پذیرایی مفصل و شاهانه ای از او کردند . برایش رختخواب پهن کردند ودست به سینه پشت اطاق او ایستادند. شال ترس محمد فکر کرد با این همه اگر احتیاط کند بهتر است . از رختخواب بیرون آمد و تنه درختی را به جای خود گذاشت و خودش رفت با رف نشست . از قضا نیمه شب غول ها آمدند و به جان رختخواب افتادند و به قصد کشت اینقدر زدند و زدند که عرق کردند .
صبح شد شال ترس محمد آمد بیرون و بدنش را خاراند . غول ها پرسیدند چرا خودت را می خارانی ؟ گفت دیشب چندتا شپش مرا گزیدند بدنم کمی می خارد . غول ها با خود گفتند این همه کتکش زدیم تازه می گوید چند تا شپش مرا گزیده اند .
شال ترس محمد گفت خوب حالا برویم سر شرط و قرارمان . دیوها پرسیدند قرارمان چه بود ؟ شال ترس محمد گفت باید شما را بخورم . غول ها آه و ناله می کنند و می گویند ما هرچه گنج داریم به تو می دهیم ما را نخور .
شال ترس محمد قبول می کند . هر یک از غول ها یک کیسه پر طلا بر می دارد و جلوی او می گذارد . شال ترس محمد می گوید تو حمال صدا بزنید این ها را تا خانه ام بیاورند . غول بزرگ به دو غول دیگر دستور می دهد کیسه ها را ببرند . شال ترس محمد در جلو و آن ها از پشتش می روند تا به خانه می رسند .
شال ترس محمد از ترس زن ها یش زودتر به خانه می رود و آرام به آن ها حالی می کند که داستان از چه قرار است . بعد به آن ها یاد می دهد که من غول ها را داخل اطاق می آورم . شما بروید کیسه ها را خالی کنید و به جایش «کلوش » ( کاه برنج ) پر کنید . من سر شما داد می کشم کیسه ها را خالی کردید ؟ شما بگویید نه الان می بریم و کیسه های کلوش را با یک انگشت بگیرید ببرید خالی کنید . زن ها از شجاعت شال ترس محمد خوششان می آید و چشم چشم می گویند .در دلشان برای آن همه طلا نقشه می کشیدند به شوهرشان آفرین می گفتند .
شال ترس محمد می آید و رو به غول ها می کند و می گوید می خواستم شما را مرخص کنم ولی زن هایم می گویند خوب نیست باید به حمال ها چای بدهیم . چای حاضر می شود . شال ترس محمد توی استکان غول ها فلفل میریزد و توی استکان خودش شکر و فورا سر می کشد و می خورد . دیوها هم چنین می کنند و به آخ و واخ و سرفه می افتند و در دل به قدرت شال ترس محمد عبطه می خورند .
شال ترس محمد سر زنهایش داد می کشد کیسه ها را خالی کردید یا نه ؟ زن ها می گویند نه الان خالی می کنیم و بعد کیسه های پر از کلوش را با یک دست و به سرعت می آورند و از کنار غول ها رد می شوند وپشت خانه خالی می کنند و کیسه خالی شده را به غول ها می دهند .
غول ها با خود می گویند کسه های به آن سنگینی را مردیم تا این جا کشیدیم زن های شال ترس محمد عجب پهلوانی هستند . ممکن است همین حالا به جان ما بیافتند و ما را بخورند . این بود که هرچه زودتر پا شدند خداحافظی کردند و رفتند .
هنوز خیلی دور نشده بودند که شغال به آن ها برخورد وقتی ماجرا را از دهان غول ها شنید گفت : شال ترس محمد غلط کرده این بلا را سر شما آورده است بیایید برویم ببینید چه طور از من می ترسد . اما شغال رز درخت انگور می گیرد وبه زور یک سر آن را گردن خود می اندازد و سر دیگر آن را به کمر غول ها می اندازد . خودش جلو ، غول ها عقب به طرف خانه شال ترس محمد حرکت می کنند ..
شال ترس محمد از ایوان بالای خانه اش می بیند شغال داردمی آید و غول ها هم دنبالش . چاره ای می اندیشد ؛ از ترس همان جا نشسته با صدای لرزانی می گوید آقا شغال پدر تو پارسال ده تا غول بزرگ بدهکار من بود حالا تو دو غول کوچک آوردی تا من آنهارا بخورم ؟ غول هاتا این حرف را شنیدند از ترس جان ، هر کدام به سمتی فرار کردند رز به گردن شغال گره خورد و جدا شد و شغال بیچاره در دم جان سپرد .شال ترس محمد هم از دست او راحت شد و زن ها هم شال ترس محمد را بخشیدند .
داستان شاله ترسه ممد
شاله تهرسه مامهدی داستان، تالݖشی زݖبون و ئاۏانݖۏیسی خهتی نه (1) :
ئه دوره سالون روزݖگار، چهمه تالݖشئارا کو مامهد نومی مهندا کݖ خهېلی پیلله دیلا، مامهد دݖگݖله ژێن داری، ههر دݖ نی پیلله ههېکهل و زݖمݖخته جان دارین، مامهد هیچ کهسی نێتهرسی بهما شالی کو ۏیېهر تهرسی دا شالون ۏینی، ئݖشتهن دهس و پا ئهۏی ئاکهری ېو جودی پێلهکی ېو میزدهمیز بی، ههلا شال، کهرگ و سوکون کو ئارهسه نیېا، مامهد ئݖشتهن شی، کهرگهلونی کا ئیگݖله کهرگ و سوک گێری، شالی را بهرېهنی.
مامهدی ژێنهکون ۏهختی ۏینده، چهۏون کهرگ و سوکێن ههر شهۏ ئیگݖله کهم ئابون، غݖرسهشون گێته، ئاخݖرنهسهری خازتݖشونه، ئیشهۏ جݖگاې کو جیخݖسݖن دا بݖۏینݖن، کهمیله جانهۏهره کݖ کهرگون ههرݖ. شهۏی نیمه با کݖ ۏیندݖشونه: بݖرامێې! چهۏون خݖداکݖشته شۊ، مامهده کݖ ئݖم کاری کهرݖ. ژێنهکێن گهۏهنی بهېنا، مامهدی جان دهلهکینه، دݖ مهن و نیمشون ئهې پهکوفته، ۏاتݖشونه: دێ ئیجازه نێداری، ئݖشتݖ پا چهمه که کو بݖنهې. مامهد کݖ ئهۏون را خاېنا، تهسلیم به. ئݖنته به کݖ مامهدیشون که کو بهرکهرده.
بیچاره مامهد، تهنخا بهرشه، شه بهما خاې بݖشی، ئیگݖله سهرپوره تݖفهنگ و ئیگݖله داز و ئیگݖله لافݖند نی ئݖشتهن نه بهردݖشه.
مامهد شه، شه دا ئهۏیجه جهنگهلی کو ئارهسه، ئه تاریکی کو چݖرا سوې چێ چێمی کو دهلهکه، ۏاتݖشه: ئوشان بݖشوم، ئه ۏونه کو بݖمونݖم دا سهبا ههلا خݖدا کهریمه.
مامهد شه، ۏونه چهپهره بهریش ئاکهرده ئو دیله دهشه، پیلله سݖلامی کهردݖشه. ۏیندݖشه: بݖرامێې! سێ گݖله غول ېهندی ۏهری نݖشتینه کݖرا سۊر ههرݖن.
پیلله غولی ۏاته: به به، ئهفالی ئادهم! چݖ چهربه لݖغمهې ئݖشتن پا نه چهمه سݖفره سهر ئومه. شاله تهرسه مامهدی ۏاته: ئهز لݖغمهېمه یا شݖمه! مامهدی ۏاته: ئهز ېا ئومهېمه دا شݖمه بهههرݖم بهما سێ گݖله شهرت شݖمه را نهم. ئهگه شݖمه شهرتون بهرده، شݖمه مݖن بهههره بهما ئهگه مݖن بهرده، ئهز شݖمه ههر سێ تا بهههرݖم.
غولون، رݖخشهندی نه ئهې ها دوئه. شاله تهرسه مامهدی ئیگݖله غولی دیېێشته، ۏاتݖشه: ئهز دیېاری ۏهری مونݖم، تݖ ئݖشتݖ تهمونی زوری نه ئیگݖله مݖشت مݖن بݖژهن. غولی نی تهمونی ئݖشتهن زوری نه مݖشتی ئهې را ۏیداشته کݖ مامهدی جاخالی دوئه، غولی مݖشت، دیېاری کو گینه، چێ دهس چهکه ئو چێ زاهار دا ئاسݖمون شه.
مامهدی ئه غولی نه ۏاته، ئݖسه ئݖشتݖ نوبه ېه کݖ دیېاری ۏهری بݖمونی دا ئهز مݖشتی تݖ بݖژهنݖم. مامهدی دازی نه ماکهم غولی شونه ژهنده، چێ زاهار ههنی دا ئاسݖمون شه، ۏاتݖشه: چݖ زوری تݖ داری! شاله تهرسه مامهدی ۏاته: تݖ ههلا تهمونی چݖمݖن زوری ۏینده نی، ئݖم تهنخا چݖمݖن کۊچه ئهنگیشته زورا .
شاله تهرسه مامدی ۏاته: دݖۏݖمه شهرت ئݖمه: باېهم، چهمه جانی مو دݖرازی ۏاد بیگێرهم، ههر کهسی مو دݖرازته به، ئهې شهرتی بهرده. غولون نی ههر گݖلهې ئݖشتهن جانی کو ئیگݖله دݖرازه مو کهنده کݖ ههر سێ تا شݖن ېهندی نه سێ ئهلݖش به. شاله تهرسه مامهدی ئݖشتهن بݖزه موئه لافݖندی کهمهری کو ئاکهرده کݖ تهنخائی ههف ئهلݖش به ئو شهرتی بهردݖشه.
ئیگݖله غولون ۏاته: ئݖم دهفا شهرتی بی ئهمه بݖنېهم. مامهدی ۏاته: ئیشکال نێدارݖ. غولی ۏاته: ههری ئیگݖله سݖنگ ۏیدارهم، ههر کهسی سݖنگی ۏیشتهر سݖدا دوئه، ئهې بهرده. پیلله غول پݖش مهنده، ئیگݖله سݖنگݖش ۏیداشته کݖ چێ سݖدا که دیله کو دهخهنیېه. ئهلبهلی مامهد پݖش مهنده، ئیگݖله تݖفهنگی کو ۏیداشتݖشه کݖ چێ سݖدا هݖم پیللا هݖم نی ئاتهش و دۊ داری.
غولون ېهندی دیېێشته، ههر سێ غولی ۏاته: مامهدی بهرده، چێ زور ئهمه کو ۏیشتهره. تهرسی خونه مامهدیشون ئیتݖروم نوئه، ئهېراشون لݖکلا جیکهرده ئو دهس به سینه چێ پیشی پا مهندینه.
ئیدامه دارݖ... از : رمضان نیک نهاد
در خط آوانگاری تالشی
به جای فتحه/a/ ـه ه
به جای کسره/e/ ێـ ێ
به جای واو/v/ ۏ
به جای شوا /ə/ ݖ
به جای یه/y/ ېـ ې
شاله تهرسه مامهدی ۏاته، ههنی بی چݖمݖن ئهختیېات و ݖختݖریزی بݖکهرݖم، ئیله داره بݖرنه ئݖشتهن خݖتهنگا جݖگا کو لێفی بݖنی کو نوشه، ئݖشتهن شه، رݖفاتی کو خݖته. نیمه شهۏی کݖ به، غولێن ئومینه، لݖکلا جان دهلهکینه، هݖندهشون ئهې پهکوفته کݖ چهۏون جان، زوره شهخ و ئهرهخی نه خیس ئابه.
سݖبی زۊ مامهد سݖراپیش ئومه، ئݖشتهن جانی دهمهنده خارݖندێ. غولون دهپهرسه: چݖرا ئݖشتهن خارݖنی؟ ۏاتݖشه: زیره شهۏ چهن گݖله ئݖسبݖجی مݖنشون گهشته، ههې را چݖمݖن جان خارݖش کهرݖ. غولون ۏاته: ههده چی ئهمه، ئهی ژهنده ههلا ۏا کݖ ئݖسبݖجون مݖن ههرده.
شاله تهرسه مامهدی ۏاته: ئݖسه چهمه شهرت و پهېمونی سهر بݖشهم. غولون دهپهرسه: چهمه پهېمون چݖ ېا؟ مامهدی ۏاته: ئهز بی شݖمه بهههرݖم.غولێن بݖرهمݖ دهلهکینه، ۏاتشونه: تݖ ئهمه مهههر، ئهمه ههر چݖ گهنج و تیلا دارهم تݖ ئادیېهم.
شاله تهرسه مامهدی نی غهبول کهرده. غولون ههری ئی کیسه تیلا ئو ئارده مامهدی ۏهریشون نوئه. مامهدی ۏاته: بارهکهشون دهخونه، بݖدا ئݖم باری مݖرا دا که ۏهر بوئهرݖن. پیلله غولی ئه دݖ گله رۊکه غولون تهشهر دوئه کݖ بݖشهن، باری ئهی را بݖبهره، شاله تهرسه مامهد نار دهلهکه، ئهوێن نی چݖ دۊمله شینه دا که نێزیک ئارهسینه.
شاله تهرسه مامهد ئݖشتهن ژێنهکون تهرس زۊته که شه، ئارومی نه ئهۏون را جهرېانی ۏاتشه: بهدهزینی ئهۏون ېادݖش دوئه کݖ ئهز شوم، غولون که دیله ۏوئهرݖم، شݖمه بݖشهن، ژه کیسان تێې ئاکهرهن، ژه جیگا کݖلهشی نه پور ئاکهره، ئهز شݖمه را زاهار کهرݖم، کیسان تێی ئاکهردݖرونه؟ شݖمه بݖۏایهن: نێ، ئهلان بهرهم، بهدهز کیسان، ئیله ئهنگیشته نه بیگێره، بݖبهره، تێې ئاکهره.
ژێنهکون ئݖشتهن شۊئهر پیللهدیلی کو خهېلی خݖش ئومه، ههر سهت چهمه چێمون سر، چهمه چێمون سر ۏاېن .
شاله تهرسه مامهد ئومه، غولون رودهکهر و دیمادیم مهنده، ۏاتݖشه: ئهز خاېم کݖ شݖمه ۏهیل ئاکهریم، بهما ۏینݖم، چݖمݖن ژێنهکێن ۏان: خوب نیېه، بی بارهکهشون چاې بݖدیېهم بݖدا چاې ئارهسݖ.
شاله تهرسه مامهدی، غولون فینجونی کو فیلفیل دهکهرده، ئݖشتهن فینجونی کو شهکهر دهکهرده. مامهدی ئهلبهلی ئݖشتهن چاې پێدوشݖشه. غولون کݖ چاې ههرده، فیلفیلی غولون دهن و زݖبونی سوته، خهېلی ئاخ و ئوخ کهردݖشونه، غولێن، ئݖشتهن دیلی کو مامهدی ئهفسوسی ههری.
شاله تهرسه مامهدی ئݖشتهن ژێنهکون سهر زاهار کهرده، ۏاتݖشه: کیسان تێې ئاکهردݖرونه ېا نێ؟ ژێنهکێن ۏان کݖ نێ هݖسه تێې ئاکهرهم، بهدهز کیسانشون کݖلهش دهکهرده، ئیدهسی، کیسان سهریشون گێته، تݖند تݖندێ نه غولون ۏهری بهرشینه، که پێشتی کو ویکهرده، تێیه کیسه نی غولون ئادوشونه.
غولون ئݖشتهن نه ۏاته: ئهمه ئه سهنگینه کیسان کݖرندݖمونه، مهردیمونه دا ېا ۏوئهردݖمونه. په، ئݖنته کݖ ئاشکاره، مامهدی ژێنهکێن نی ۏیېهر پهللـهۏونینه، بهسکهم هݖسه بݖخان، ئهمه بهههرݖن. ههې را زۊ ئیشتینه، دهۏهشتینه.
دیۏێن ههلا ۏیېهر دور ئابه نینا کݖ را مینی کو شالیشون ۏینده. شالی ئهۏون دهفهرسه: چݖرا دهۏهزه؟ شالی ۏهختی جهریانی غولون دهنی کو مهسه، ۏاتݖشه: شاله تهرسه مامهدی ئݖشتهرا خهفت کهرده کݖ ئݖم بهلا شݖمه سهرݖش ۏوئهرده، ئه ۏهختی مݖن ۏینݖ، میزدهمیز بو. بێره، ېهندی نه بݖشهم، بݖۏینهم، چݖنته مݖن کو تهرسݖ. شالی رهزه داری پیگێته، چێ ئی سهری ئݖشتهن مݖلله کو پێۏێشته، رهزی دییهر سهری نی غولون کهمهری کو پێۏێشتشه. شال ئݖشتهن نار دهلهکه، غولێن نی چێ دۊمله. ۏهختی مامهدی که نێزیکی ئارهسݖن،
شاله تهرسه مامهد ئݖشتهن که تݖلاری کو ۏینݖ: شال یا بهرا، غولێن نی چێ دۊمله کݖرا ئان. چارهې کهردݖشه. تهرس دݖرێ ههته کݖ نݖشتا، لهرزه سهسی نه واتݖشه: ئاغا شال، پارسال سێ گݖله غݖربونی ئهمه را ۏوئهردݖره، چݖنته به کݖ ئوسال دݖ گݖله غݖربونی ئهمه را ۏوئهردهره؟ غولون دا ئݖم لوئهشون مهسه، ئݖشتهن جانی تهرس ههری ئی ۏهری دهۏهشتینه، رهزه دار کݖ شالی مݖلله کو پێۏێشیېا، شالی مݖلله پێسݖندݖشه، بیچاره شالی نهفهس بهرشه ئو جان دوشه ئو مهرده. شاله تهرسه مامهد نی شالی کو ئاسوده ئابه .
از : رمضان نیک نهاد
راهنما:
در خط آوانگاری تالشی
به جای فتحه/a/ ـه ه
به جای کسره/e/ ێـ ێ
به جای واو/v/ ۏ
به جای شوا /ə/ ݖ
به جای یه/y/ ېـ ې